حال ما خوب است اما تو باور نکن...

من: پرپر تو چرا جدیدا اینقد بدبین شدی؟ یه کم نیمه ی پر لیوان رو هم ببین لطفا..

پرپر:  ده لامذهب نوشابه رو هم که پلمپ شده می خری اولش یه کم خالی داره.. چه توقعی از این زندگی بیریخت داری دیگه؟!

ـ ببین بیا و از خر شیطون بیا پایین

ـ نمی خوام.. خرسواری دوست دارم!

تازه اونم خر شیطون!

بخند که دنیا هم داره بهم می خنده..

ماهی رو هر وقت از آب بگیری می میره

آدمها رو هم هر وقت بخوای می تونی بکشی تو دلت

گاهی هم برعکس

به جون هرچی دیوونست

دلم دیوونه خونه ست

به مناسبت تموم شدن امتحانهای من امروز دانشگاه به آتش کشیده شد.. 

خوب البته فقط یه نفر کمی آتیش گرفت و گروه برق + نصف دانشکده منفجر شد رفت رو هوا.. اتفاق خاص دیگه ای نیفتاد.

پ.ن۱: آخر ترم هیجان انگیزی بود.

پ.ن۲: نداریم.

امروز محکومم کلی آپ کنم به افتخار نگارجون

چقدر چرت پرت گفتن الکی الکی حال میده

!Man In LOVE

می دونی اسم این شکلکه چیه؟

 

!!!Man In LOVE

چه بامسما!  

آدمهای جدیدی کشف کرده م و متقابلا آدمهای جدیدی کشفم کرده اند:

نگارجون. ژیلا. عرفانه. امیر علیزاده. امین سامانی. الهه. آقای محمودی. خاله فاطی (!) و سابقا میم جون

چقد هیجان انگیزه بخوای کسی رو ببینی که فقط اسمشو شنیدی از کسی.. یا دیگه فوقش چند بارکی چت کردی باهاش

بابام مامانمو مجبور کرد ۴ صبح پا شه همراش بره لب دریا پیاده روی

مامانم هم بابامو مجبور کرد از اول تا آخر این فیلم هندی پریشبیه رو تا ته ببینه

اسمشم گذاشتن همزیستی مسالمت آمیز. من بهش میگم مقابله به مثل

۱. دوباره خوردم به پیسی این روزها و این روزها و این روزها ۱

۲. نمی دونم چرا هر ترم یادم میره آخر ترم قبل چه بلایی سرم اومد شبهای امتحان

۳. هر امتحانم قد ۱۰۰ تا کنکور انرژی می گیره. توقع چی داری ازم؟

۴. دوباره پیداش کردم. هنوز همونقدر دوست داشتنیه

۵. شرط می بندم تا آخر این ترم زنده نمی مونم. این دانشگاه لامذهب آخر ما رو ...

شرط می بندم سر هرچی تو بگی

پ.ن۱: کلیک کن روش

پ.ن۲: خدایا این بلاگرد رو ... (استغفرالله)

!..Hey u

هی فلانی
می دانی؟ می گویند رسم زندگی چنین است.
 
می آیند...
 می مانند...
 عادتت می دهند...
 و می روند...
 و تو در خود می مانی...
 و تو تنها می مانی...
 
راستی نگفتی؟ رسم تو نیز چنین است؟ مثل همه ی فلانی ها هستی؟؟؟
 
پ.ن: طوفانی در راه است!!!

اگر زمین مزرعه ای بود..

 اگر زمین مزرعه ای بود
 با انبارهای بزرگ قرمز رنگ
 و اسبهای تنبل
 با تراکتوری به خواب رفته
 سایبانی با عطر ریحان خشک
 و راه باریکه های میان شبدرها
 و سرخس های زودرنج
 
 
اگر زمین مزرعه ای آفتابی بود
 می شد دوید از میان ساقه های ذرت
 کر شد، کور شد، نفس نکشید
 دوید تا نرده های چوبی
 و پشت درختان بلوط
 با تو درهم پیچید

آبجیم: موهامو که این مدلی بستم شبیه سوفی شل شدم.

من: سوفی شل کدوم خریه دیگه؟

آبجیم: سوفی شل در درجه ی اول یه دختره

در درجه ی دوم یه آزادیخواه آلمانی که با هیتلر و نازی ها مبارزه کرد..

من: باشه

آهای پرنده ی کوچک خوشبختی

از فراز آسمان خانه ی مان که گذشتی..

مرا با خود ببر

شبانه

دزدانه

اینجا کسی دلش هوای مرا نخواهد کرد..

هیچ کس

هیچ کس

هیچ کس

کاش اتفاقات بد زندگی هم یه دکمه ی Close داشتن..

از این ضربدر قرمزها که این گوشه ست..

ـ ببین.. اسگول یعنی چی؟ هی چپ میری راست میری میگی طرف اسگوله

ـ ملیحه جون به خدا اسگول فحش نیست. اسگول به آدمهای خیلی خیلی ساده و مهربون میگن.

ـ یعنی من اسگولم؟

ـ وای نه عزیزم. تو خیلی ساده تر از این حرفهایی..

"س" دوست داشتنی ترین موجود زنده ایه که تو عمرم دیدم.

حداقل تو این ۲۰ سال

"س" عزیزم دیشب از اون شبها بود!

بستنی و ساحل و بوی شرجی و فال حافظ...

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

بیار نفحه ای از گیسوی معنبر دوست

اگرچه دوست به چیزی نمی خرد ما را

به عالمی نفروشم موئی از سر دوست

امروز دانشگاه به دلیل تحصن تعطیله

اینا اصلا وقت شناس نیستند

تحصن مال روزهاییه که کلاس داری از صبح خروس خون تا بوق سگ

میان ترم هم داشته باشی

فردا رو باید تحصن اعلام می کردن

اینا هیچ وقت هیچیشون رو با من هماهنگ نمی کنن

کثافتا

+ کلی فحش ناموسی دیگه که اگه بلد بودم می دادم!

اینجا دارن بدجوری منو میشکنن

* چقدر از دانشگاه متنفرم...

The Life

و به آرامی آغاز به مردن می کنیم.

...

چیزهای آزاردهنده تری پیدا کردم..

خوندن آرشیو وبلاگ یکی از اون احمقانه ترین نوستالژیکهاییه که بهش دچارم.

احمقانه واژه ی مودبانه ای نیست.

شاید باید می گفتم یکی از اون چیزترین..

واقعا نمی دونم دقیقا چیز

هرچی هست آزارم میده

پ.ن: بدترین اتفاقی که ممکنه تو بلاگستان برای یه نفر بیفته

اتفاقی از همین دست

هرازگاهی دندونم یادش میفته باید بره رو اعصاب

مامان من هم فقط بلده روزهایی که دندون درد دارم غذاهای خوشمزه درست کنه

Let's be Bad

در دنیا دو جور آدم وجود داره: آدمای خوب و آدمای بد

آدمای خوب شبا خیلی خوب می خوابن؛ اما آدمای بد.. می دونین؟ اونا می دونن که از ساعات شب استفاده های بهتری هم میشه کرد.

۲

یه وقتایی آدم یه چیزایی می خواد بگه که به هیچ کس ربطی نداره.

الان از اون وقتاست

ببینم

وبلاگ هم مکان عمومی محسوب میشه؟

۳

*پروژه ی اولم گرچه به ظاهر شکست خورده به نظر می رسه اما بالاخره اون جوابی رو که باید می گرفتم گرفتم.

*دومیش خیلی بالا پایین داشت. یه جورایی پوستم کنده شد. ولی بالاخره همونی شد که ته دلم می خواستم. از اینجا به بعدش دیگه بستگی به نظر خودش داره.

*سومی سخت ترین سوژه ی تمام عمرمه.. و شاید هم آخریش. اگه موفق بشم یه جایزه ی گنده به خودم میدم. باید فاصله بگیرم از سوژه های قبلی. یه ذره انرژی کافی نیست برای برنده شدن تو این بازی

عاشق شده است

خواب از سر او پریده عاشق شده است

دست از دل خود بریده عاشق شده است

انگار دلش به جای دوری بند است

این دختر ورپریده عاشق شده است

۱

ببین اگه یه روز کشتمش تعجب نکن

باشه؟