!Man In LOVE

تویتسائو 1386/03/29 ساعت 14:48

به تمام عربده های احمقانه ای که باید بعد از یک سری باز جویی های مضحک اما جذاب موقع تماشای بازی رکرتیوو هوئلوا با رئال زاراگوزاتوجه کنی بخند شایدبتونی بفهمی پشه ها چه جوری با هم رو بوسی میکنن.

جانم؟!

FM 1386/03/29 ساعت 22:27 http://www.reeve.persianblog.com/

It wont be late that you lough at this!

تویتسائو 1386/03/29 ساعت 23:21

اگه یه روزی تونستی به قدرت بیش از اندازه ای که توی پنهان کردن تموم اشتباهاتت از چشم هر کسی غیر از خدا تسلط پیدا کنی و اون رو توی یه مولد تبدیل به یه نیروی فوق العاده قوی برای روشن کردن لحظه هات کنی همون موقع توبه کن چون بعد از اون دیگه هرگز گناه نمیکنی.

مدادسیاه 1386/03/29 ساعت 23:45

:دی خدایشش جک جالبیه :دی

ماه نصفه 1386/03/30 ساعت 02:20 http://morningmoon.blogsky.com

خدا شفا دهد شکلک را...
ببین چه کار ها که با آدم نمی کنند!!!؟
--------------------------------------
این تویتسائو دو تا نظراش با هم نمی خوردا!!
اولی یک ژست مسخره ی تفاوت و تظاهر به نورانی بودن فکر
و دومی واقعا حرفی بود که فقط حرف نیست!!

سانی 1386/03/30 ساعت 08:13 http://felfelkoochooloo.blogfa.com

گشنگه :دییییی

روح اله بلوچی 1386/03/31 ساعت 01:17

سلام
موسیقی پدر خوانده تو وبلاگت غوغا می کنه ... فوق العاده است
موفق باشی

نارسیس 1386/03/31 ساعت 11:32

به نظر من اسمش * عضله * است!!!!!!!!!!!

آلا 1386/03/31 ساعت 13:37

این منم:دی

چیز 1386/03/31 ساعت 13:38 http://s-p.blogsky.com

خیلی چیزی...:دی

دختره 1386/03/31 ساعت 19:47

چرا اسم منو نزدی؟ منم کشفت کردم که بی مرام خان!...
بگم چه جوری؟
خیلی پیشتر که بلاگ زدم شما اومدی واس ما کامنت گذاشتی. ما از لحنتان خوشمان نیامد با خودمان گفتیم این آدم چقد چیز است!(فک کردم یه پسر لوس باید باشی!) و به بلاگتان قدم رنجه نفرمودیم تا اینکه کلا پسوردمان یادمان رفت(ذوق و شوق بلاگ نویسی رو حال میکنی؟)
یه مدت بعدش داشتم سرچ میکردم رسیدم به پرومته. کامنتای تو رو خوندم، از رو بی حوصلگی (یه وخ فک نکنی کامنتات جذاب بیدن :دی) رفتم پردیس... تموم آرشیوت رو + تمام کامنتاتو حتی! خوندم(باز فک نکنی جذاب بودنا...همین جوری بیکار بودم)...اما اونجا ییهو ترکیده بود! یعنی یه باره ولش کرده بودی... منم موندم تو خماری سرانجام دختر دایی................

گذذذذذذذذذذذذشت تا اینکه خیلی معجزه آسا! من پسوردم یادم اومد و رفتم سراغ بلاگم، بین کامنتا اسمتان آشنا زد... آمدیم خودتان بودید!

اتفاق جالبی بود نه؟ البته نکته ی جالب دیگه ای هم هس که بهت نمیگم چه معنی داره همه چیزو بخوای بدونی؟ لابد از فردام میخوای سیگار بکشی!

کامنتو داری؟ طومار شده لامصب!!!!!

بعدشم شدیدا خوش به حال مامانت... ساعت ۴ صب.. کنار دریا.. پیاده روی.. آخییییییی
و شدیدا بد به حال بابات... فیلم هندی؟؟؟ اونم از اول تا آخر؟؟؟

اوهوم!‌ من عاشق چرت و پرت گفتنم... البته اگه نمی گفتمم معلوم بود!

و درپایان!... یه سوال که این روزا از همه میپرسم. امتحانای تو کی تموم میشه؟