یه دیوانه پیدا شده هر چند دقیقه یک بار میاد زنگ خونه ی ما رو می زنه در میره.

نه آیفون رو هم جواب میده نه جرئت داره خودشو نشون بده

خواستم بگم من فردا امتحان دارم یه امروزو کرم نریز..

پ.ن۱: گفتم شاید بیاد اینجا رو بخونه..!

پ.ن۲: یکی به من بگه ایشون چرا کامنتینگشون هنوز بسته ست؟

پ.ن۳: راستی! اینجا هم می نویسم..!

وبلاگم نمیاد..

هی دختر تناردیه

دهنهتو سرویس

دختر انگل دیوانه

دست بکش از آدمهایی که نمی خوان دوستت داشته باشن

چقدر این روزها هیچی پر از معنا و مفهوم شده..

چقدر تمام زندگی من رو همین هیچی به بازی گرفت..

چقدر این روزها همه چی هیچی شده..

حال ما خوب است اما تو باور نکن...

من: پرپر تو چرا جدیدا اینقد بدبین شدی؟ یه کم نیمه ی پر لیوان رو هم ببین لطفا..

پرپر:  ده لامذهب نوشابه رو هم که پلمپ شده می خری اولش یه کم خالی داره.. چه توقعی از این زندگی بیریخت داری دیگه؟!

ـ ببین بیا و از خر شیطون بیا پایین

ـ نمی خوام.. خرسواری دوست دارم!

تازه اونم خر شیطون!

بخند که دنیا هم داره بهم می خنده..

ماهی رو هر وقت از آب بگیری می میره

آدمها رو هم هر وقت بخوای می تونی بکشی تو دلت

گاهی هم برعکس

به جون هرچی دیوونست

دلم دیوونه خونه ست

به مناسبت تموم شدن امتحانهای من امروز دانشگاه به آتش کشیده شد.. 

خوب البته فقط یه نفر کمی آتیش گرفت و گروه برق + نصف دانشکده منفجر شد رفت رو هوا.. اتفاق خاص دیگه ای نیفتاد.

پ.ن۱: آخر ترم هیجان انگیزی بود.

پ.ن۲: نداریم.