مورفیزایسون یا Fu*K LucK!

سال به سال از خونه بیرون نمیری

بعد یهو هوس می کنی بعد از 10 سال بری تو دل طبیعت یه هوایی بخوری

خیلی مهم نیست که بهت خوش میگذره یا نه

مهم اینه که برگشتنی حتما یه قاتل فراری باید به ماشینی که تو داخلشی حمله کنه و با چاقو و زنجیر و لباس خونی و پای برهنه و موهای جنگلی و سیبیل خفن (فک کنم دیگه فهمیدین طرف چقدر وحشتناک و چندش آور بوده!) تهدیدتون کنه. راه رو جلوتون بند بیاره. بعد به زور بپره رو کاپوت ماشینتون و با لبخند ملیح ودوست داشتنیش مودبانه ازتون خواهش کنه که تا شهر برسونیدش!   

خوب شما هیچ غلط خاصی نمی تونید بکنید جز اینکه به خودتون مسلط باشید، به جای جیغ زدن یه نفس عمیق بکشید، کمربند ایمنی تون رو ببندید و با آرامش شخص مورد نظر رو در حالیکه روی کاپوت ماشین شما چمباتمه زده به مقصد مورد نظرش برسونید. سعی کنید سر کرایه هم باهاش چونه نزنید لطفا

پ.ن۱: اینجا امنیت بیداد می کند.. بی داددددددددددد

پ.ن۲: تو عمرم اینقد جیغ نزده بودم..

پ.ن۳: ولی باحال بودااااااا.. آخر هفته ی هیجان انگیزی بود.

پ.ن۴: مامانم این وسط هی گیر داده بود ازش عکس بگیرم! اینقده هل بودم عکسه این از آب دراومد!

 

Nonesense یا عاشقانه های دو روانپریش!

ـ اوممم

سالاد اویه دوس داری؟ با طعم لبهای من؟!

ـ نه الویه ی دهنی دوس ندارم!

ـ

ـ اوه عزیزم چقدر بامزه میشی وقتی قاط می زنی!

شرط می بندم فقط خودم می تونم روز سخت ترین امتحان ترمم

بشینم اینجا دری وری بنویسم واسه خودم!

مردک داره خرم می کنه

دوباره دارم از همون سوراخ نیش می خورم

از آدمایی که کودک درونشون هیچ وقت به سن بلوغ نمی رسه خوشم میاد!

!My Favourite Lesson

استاد تنظیم خانواده: دخترا! یک زن موفق زنیه که تو رخت خواب موفقه..!

دخترا: اومممم استاد.. شما زن موفقی هستید؟  

استاد: بله. البته

دخترا: WoW !!!

پ.ن۱: استاد باحالی بود.. فکرش خیلی باز بود.

پ.ن۲: اصلا مگه ما چمونه که ورداشتن تنظیم خانواده رو واسمون حذف کردن

به جاش بهمون خوداشتغالی دادن؟

درس به این مهمی! 

خاله زنکی: سرکار خانم موفق همسر استاد ریاضی سابق بنده می باشند..

یه ضرب المثل چینی میگه:

然在一段时间内奇怪地降低。工作组经过六天夜以继日的工作后,终于发现了问题的根本原因。某个“愚蠢之极”的配置错误将服务器配置成了路由

معنیش هم میشه:

However strange reduced over a period of time. After a six-day work of the Working Group on the night, finally found the root causes of the problem. A "very foolish" configuration mistakes will become Routing Server Configuration

اوهوم می دونم خیلی بی ربط بود

آدم حال چت نداشته باشه

ببعد کنار آیدیش بزنه: لطفا مزاحم نشین اعصاب ندارم

بعد ۷ تا آنلاین تو لیستش باشه

تلفنش هی زنگ بخوره

......

آدم از بی حوصلگی گریه ش بگیره

بعد هیشکی نه جواب تلفنش رو بده نه پی ام

خیلی ستمه به مولا

قبلا ها که می خواستم یکی رو به یکی دیگه معرفی کنم می گفتم یه دیوونه عین خودم و خودت

الان میگم یه دیوونه عین همه مون

یا روابطم محدود شده

یا همه واقعا دیوونه تر شدن

اومدم میم جون رو از لیست علاقه مندیام حذف کنم دیدم رفته تو آرشیو

بی خیال رفیق

کی یادشه؟

خودت به نیت من حذفش کن بره

برای تو و تو

مرگ واژه ی غریبی نبود از همان اولش

حتی ترسناک هم نبود

از بس عادتمان داده اند بترسیم از بهانه هایی که جدایمان می کنند از این دنیای دیوانه ی دیوانه ی دیوانه

و رهایمان می کنند از این افکار پوچ پوچ پوچ

چه باید بگویم؟

از همین چیزها که همه می گویند..

تسلیت یا چیزی شبیه به این

زحمات یک ترم آدم این جوری به باد میره:

ساعت ۸ امتحان ریاضی: به معنای واقعی کلمه گند زدم

ساعت ۱۰ امتحان گیاه شناسی: ایضا

ساعت ۲ امتحان اصول باغبانی: ایضاتر

پ.ن: حالا استادجون هی با ماشینت ما رو برسون دم در خونه مون

عمرا اگه حلالت کنم این ترمی منو بندازی

درس خوندنم نمیاد

دالی

فردا ۳ تا امتحان دارم

قد چس مورچه خوندم

فک کنم دو تاشو بیفتم

تازه زبونم هم درازه

دلم یه شوهر بی غیرت (از نوع قطبی نه البته) می خواد

که اینقد گیر نده چرا عکستو گذاشتی تو مسنجر؟

عزیزم ماه عسل من رو می بری قطب؟

واسه خودت میگم بیشتر البته

آدمها خواستنی نیستند..
چیزهایی هست که آدمها را خواستنی میکند.

این چیزها دقیقا چی اند؟

من هم می خوام خواستنی شم

آدمها خواستنی نیستند..
چیزهایی هست که آدمها را خواستنی میکند.

این چیزها دقیقا چی اند؟

من هم می خوام خواستنی شم

فروردین، اردیبهشت، خرداد

تیر، مرداد، شهریور

مهر، آبان، آذر

دی، بهمن، اسفند

 

حالا از اول!

آدمی را آدمیت لازم است

به جون مامانم!

راستی منم یه جورایی خانوم مهندسم

ولی نه یه شوهر مهندس دارم نه اونقدر درس خوندم که مهندس شدم

این هم از اون اتفاقات نادره که هر ۱۰۰ سال یه بار میفته

شایدم ۱۰۱ سال یه بار

وبلاگ خودمه

مرض هم دارم

مسنجرم خرابه

حیف شد.

یه جمله ی توپ استامینوفنی دیشب گفتم هرچقدر فکر می کنم یادم نمیاد

هرکی امروز تولدشه تولدش مبارک

خوشی زده زیر دلم

کاش قبل از این اتفاق می دیدمت

هیچ وقت یه دیوونه رو از نزدیک ندیدم

دذعزفلبعغالبق

کور خوندی اگه فکر کردی امروز تولدت رو تبریک میگم..

‌‌‌Blog Tag یا از اون بالا کفتر میایه.. یک دانه دختر میایه!!!

۱. الان دقیقا 20 سال و یک ماه و 19 روزمه.. از بچگی عاشق عینک بودم ولی از 4 سال پیش که عینکی شدم علاقه ای بهش ندارم. قبل از عینکی شدنم هم همیشه فکر می کردم دنیا همینجوریه که من می بینم، همینقدر مات، کدر، و پر از تصویرهای نامفهوم عجیب غریب

 

۲. از بچگی دلم می خواست پرستار بشم اما نشدم. احیانا به خاطر ارضای حس خشونت طلبیم بوده. عقلم که رسید عاشق ادبیات نمایشی شدم.. اینکه کشاورزی چه ربطی به پرستاری و ادبیات نمایشی داره خود خدا هم نمی دونه.

 

۳. همیشه اواسط ترم عاشق رشته م میشم و نزدیک امتحانها یادم میاد چقدر از رشته ی دانشگاهیم بیزارم.

 

۴. زبون دراز، پررو، بی خیال، بی مسوولیت،مهربون (!)، خونسرد، غیر قابل پیش بینی، معترض، ناامید، تنبل، عصبی، خوش خنده، پرحرف (در حقیقت وراج)، با آرزوهای تموم نشدنی.. بی تفاوت به آینده، اگر اتفاقات بد زندگی را بدشانسی بنامیم به معنای واقعی کلمه بدشانس، کم توقع از زندگی، بی علاقه به هر نوع مراسم جشن، دندون عقلم داره درمیاد. هیچ وقت نتونستم ناخونامو اونقدر بلند کنم که همش یه اندازه شه. گاهی رفتارهای آنچنان احمقانه ای از خودم نشون میدم که خودم هم تعجب می کنم.. گیج، منگ، و کلی صفت متناقض دیگه! تفاوت سنیم با مامانم اینقدر کمه که در مقایسه با مامان دوستام جای خواهر بزرگ من میشه، به یک اندازه پشتیبان و لج درآر

 

۵. علاقه مند به: لواشک، عروسکهام (سیمین، کامبیز، چنگیز، امیربهادر، گل اندام، سهراب، مراد، بهروز)، بستنی دوقلوی میهن، پیانو (فقط خودش)، ویولن، میم جون، پسرداییم محمد (9 سالشه)، آدامس خرسی، آش رشته، لوازم آرایش، پستچی، 40چراغ، تاب، دریا، سر کار گذاشتن کسی، سر کار رفتن، فریدون مشیری، بابام، استاد ادبیات ترم اولم، هندوستان (!)، هیپنوتیزم با کلی چیز چرند دیگه

 

پ.ن۱: اینا از 5 تا خیلی بیشتر بود.

پ.ن۲: 5 تا خیلی کمه.

پ.ن۳: من بیشتر از 5 تام.

پ.ن۴: من اعتراض دارم.

پ.ن۵: یالا نوبت شماست:

مرتیکه، دندون یه آدم مرده، دیوونه، نارسیس جون، سوتی

خارج از نوبت: دو کلوم خودمونی 

K _ Pax

سیاره ی عجیبیست فرمانده..

با موجودات عجیبی که در هر پا پنج انگشت دارند!

پ.ن۱: من می خوام برم K_Pax 

پ.ن۲: بچه جان فیلم نبین.. اگه دیدی اقلا جوزده نشو

توضیحات: خدابیامرز دیوونه خونه ی پردیس

پ.ن۳: میگه من چیم از میمون همسایه تون کمتره که تو دیوونه خونه ت ازم نمی نویسی؟؟!!

چی بگم والا؟!

دینگ دینگ

مزاحم وبلاگی

http://siavarshan.blogsky.com

چیزی شبیه عزاداری