خیر سرمان

22 خرداد 88، قبل از ظهر +

جناب سیدمیرحسین موسوی

شما نسل اول و دوم انقلاب شدیدا مرا زده کردید از همه ی چیزهای خوبی که روزی قولش را داده بودند و داده بودید. ما به حق طبیعی یک انسان آرامش میخواستیم، امنیت، آزادی و کمی احترام. شادی ای که قورت دادیم و همه اش گیر کرده لای گلویمان پیشکش. کودکی مان در جنگ تحمیلی، نوجوانی مان در جنگ داخلی، و جوانیمان در جنگ اعصابی که ساختند و ساختید گم شد. تا آنجا که حافظه ی تاریخی مان یاری میکند زیاد از این دست حرفها شنیده ایم که "روزگار بهتری از راه می رسد."

سید؟ شما را به خدا کمی قدرشناس باشید. قدرشناس برگه هایی که به اسم شما ریخته میشوند در صندوق.

 

24 خرداد 88، دو روز بعد از فاجعه  +

آقای رئیس جمهور... با رویاهایمان چه میکنید؟

 

27 خرداد، پنج روز بعد از فاجعه +

آقای جمهوری اسلامی

من هم سیاسی نبودم قبل از فاجعه ی خرداد  ۸۸

مجبور بودم ایرانم را با همه ی نامهربانی هایش دوست بدارم

اما گاهی نامهربانی ها فشار می آورند به چندجای آدم: شعور آدم، قلب آدم

شعور آدم که دستمالی بشود هرچقدر هم بخواهی خودت را بزنی به کوچه ی علی چپ نمی شود.

از بچگی توی گوشمان فرو کرده بودید که شما آینده سازان ایرانید. خرابش کردید که ما بسازیمش؟!

لج کردید

لج تر کردند

و دستی دستی خراب آباد شد ایرانی که سپرده بودید بسازیمش برایتان

روراست باشید. اگر رای دادن چیزی را تغییر می داد، تا به حال غیرقانونی اش کرده بودید. قرار نبود خون از دماغ کسی بیاید. بشمرم تعداد آدمهایی را که نامهربانی هایتان فشار آورد به شعورشان؟ و قلبشان؟ خونهایی که به ناحق ریخته شد.

 

میشمرم به نام آزادی و انسانیت

بشمار 1

بشمار 2

بشمار 3

بشمار 4

.

.

.

 

22 خرداد 89، 365 روز بعد از فاجعه

بنده از همینجا اعلام میکنم از این به بعد نه از خدا انتظار خدایی دارم نه از بابام انتظار پدری، نه از مامانم انتظار مادری، نه از هیچ خردادی انتظار فرج...

نظرات 3 + ارسال نظر

در ناامیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است


ناامید نباش.از تو انتظار بیشتری میره

عموفیروز 1389/03/23 ساعت 01:01

من اما سخت بیدارم.
تا این تیرگی شب را به دست خورسید نسپارم، آرام نخواهم گرفت.
بگذار اگر خوابی هست،
فردا،
برای یک بار هم که شده بعد از سحر باشد.

لی 1389/03/23 ساعت 13:52 http://leee.us

سلام
شاهکار بود متنی که برای بیست و هفت خرداد نوشتی . همون زمون هم خیلی خوشم اومد ازش.. ممنون
قسمتی از کامنت پارسالیم ...
« اینجا دیگه قلب معنی نمی ده ، تلخ تر از همه شعور بود که به مضحکه گرفته شد. تلخ تر از همه اون رفتار وحشیانه و اون جمله هایی است که داغون می کنه آدمو. »

ممنون از روحیه دهیت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد