خداجان خوشگلم یک قصه ی جدید برای نسل من بگویید. لطفا...

آقای خدا شما دقیقا مرا یاد پدرم می اندازید. ما یک ورژن شما را در مقیاس کوچکتر و ملموس تر در خانه داریم. آقای خدای عزیز باور کنید من خیلی عاقلتر و فهمیده تر از اینها ام که بنشینم برای رنج نامه های اتفاقاتی که توی 1400 سال پیش افتاده گریه زاری راه بیندازم.

اگر به اندازه ی یک آدم 23 ساله به شعور من احترام میگذاشتید قول میدادم عاشق علی و حسن و حسین تان شوم. خرافاتی که نوچه های ناشی تان تحت عنوان دین به خوردمان می دهند، آنقدر بچه گانه است که 14 را که رد کنی، هی دلت می سوزد برای آنها که شعور و منطق و انسانیتشان را فدای قصه های تکراری ای می کنند که نه روایت درستی دارد نه اوجی و نه حتی مثل داستان پینوکیو، نتیجه ی امیدبخشی..

و هی هر سال توی گوشمان فرو میکنند این نسخه های قدیمی داستانهایی را که هر دفعه برای هندی تر شدن ماجرا، چیزهایی هم به آن اضافه میکنند.

آقای خدای عزیز شعر هیلا صدیقی خیلی بیشتر از سخنرانی معروف زینب شما تن من را مورمور کرد، اشکم را درآورد، دلم را لرزاند، مرا به فکر فرو برد.

آقای Val Kilmer مردانگی اش خیلی بیشتر از حر شما بود توی این فیلم.

درمقابل تمام چیزهای عجیب و قشنگی که دنیا به من نشان داد، شما هر سال فقط یک سر بریده داشتید و یک دست قطع شده و مشک آب سوراخ. ته هیجانش هم یک علی اصغر بود. و تین ایجری ترین قسمت داستانتان، قاسم. همه اش همین؟! چی این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته؟!

من فروپاشی یک نوجوان را در 13 دیدم نه در قاسم تازه داماد شما.

حق و حق خواهی و حق کشی را در خرداد 88 کشورم دیدم نه در افسانه های 1400 سال پیش شما. 72 تن که عددی نیست. خون بهایی که نسل جوان کشور من برای حفظ آزادی و انسانیتش داد کمتر از خون بهای قهرمانهای داستان شما نیست.

خدای مهربانم، کاش اینقدر انتقاد پذیر بودید که بپذیرید برای خداییِ این نسل سرکش فهمیده  کمی پیر شده اید. پس لطفا برای نسل من یک معجزه ی جدید بیاورید تا باورتان کنم.


روی ماه زیبایتان را می بوسم.

از خودتان مراقبت کنید. قرصهایتان روی میز کنار تخت تان است.

دختر کوچک کوچک کوچک شما: من

نظرات 49 + ارسال نظر
ماه لی لی 1388/10/06 ساعت 20:23

درود..
یکی از موفق ترین و زیباترین نوشته هایی است که از شما خوانده ام ..همواره موفق باشید ((من)) بزرگ

هرچی شما بگین درسته ماه لی لی عزیز!

پرتقال 1388/10/06 ساعت 21:29 http://porteqal.blogfa.com

خوندمت..
این هم کاملش.. :)
نگفتی توی چی خوش شانس..؟

گیر نده!

پرتقال 1388/10/06 ساعت 22:26 http://porteqal.blogfa.com

شاید اشتبا می کنی.. خودم که فکر...
بگو ماشالا..
;)

خدا 1388/10/06 ساعت 22:42

کدوم قرصم رو باید شب میخوردم؟
آلزایمر دیگه....

نلسون 1388/10/06 ساعت 22:43

خداجون بهش ثابت کن که اشتباه میکنه !!!
که فراموشمون نکردی
که پیر نشدی
میدونم اینکارو میکنی
و دوباره باورت میکنه
فقط تو رو خدا یه خورده عجله کن
من دارم پیر میشم !

ترکوندی مهندس با ماه لی لی موافقم

لی 1388/10/07 ساعت 00:21 http://www.leee.blogsky.com/

از خودتان مرااقبت کنید. قرصهایتان روی میز کنار تخت تان است.
این قسمت شاهکار بود... شاهکار

ممنون. بعد از مدتی نوشته خوبی توی وب خوندم

لادن 1388/10/07 ساعت 00:57

عالی بوووود

منم با ماه لی لی و احسان شدیدا موافقم و با کسانی دیگه که بعد از من میان و از مطالبت خوششون میاد...با همه اینا موافقم...
با هیلا صادقی و آقای ول کیلمر و فیلمهای 13 و felon کاملا موافقم...و ...چیزهای خوب دیگه...

نیچه 1388/10/07 ساعت 07:40

خدا مرده است

خوب نوشتی مثل همیشه شجاعانه و با صداقت .

دیروز مردم به بهانه گفتن همین قصه قدیمی خدا به خاک و خون کشیده شدند .

میبینی ؟ قصه های قدیمی هنوزم اونقدرا قدیمی نشده ؟

ساناز 1388/10/07 ساعت 08:59

...............

نازنین 1388/10/07 ساعت 09:14

حرفهای دل منو زدی
من هم به این خرافات اعتقادی ندارمو اصلاْ هم گریه ام نمیگیره و توی هیچ مراسم عزاداری نرفتم و از کودکی خدا رو شکر توی محیطی بزرگ شدم که نه پدرم نه مادرم و نه حتی مادربزرگم اعتقادی به نذری و گریه و رضه و سینه زنی و حسینیه و عزاداری و ..... نداشتن
خودمون کم غم و غصه داریم؟!
بازم دمت گرم خانوم خوشگله

همه ی آدما دوس دارن به یه چیزی چنگ بزنن وقتای دلتنگی
من به اون چیزه اعتقاد دارم

سلام دوست عزیز به وب من هم یک سر بزنید با تبادل لینک موافقی

کشت و کشتار های زیادی هست که اونا برام معنی عزا داره گویا یزید اینجاست

alireza 1388/10/07 ساعت 13:47 http://taghvim.blogsky.com

salam . chand poste akhareto dishab khondam . ham sade ham shirin minevisi . vaghean baram nazarat jaleb bod . khosh hal misham bishtar bahat ashna besham .

rozzae khobi dashte bashi.

گن جیش کک 1388/10/07 ساعت 20:45

واین همه داستان نبود...
حسین امام اصلاحات است
وحادثه کربلا مستند ترین تراژدی حقیقی تاریخ است
اما تو حق داری وهمه ما هم حق داریم
اگر از نگاه آنها بی نیم
واگر روضها آنها چشم هایم را خیس نمی کند برای این است که این آدم ها توی عاشورا حسین سر می برند وسر بردیدها رایزیدی می گویند وبرای حیثیت حسین ساختی گیشان راه پیمایی قیل قال میکنندو دورغ می بافند
وحسین وداستانش را هم اینجوری از چنگ من وتو در آورده اند

این عاقبت ما مسلمان زاده ها که حسین را از منبر اینها شناخته ایم

آموزگارت را عوض کن
ومقتل حسین را دوباره بخوان من این فیلم که تو میگی ند ندیده ام
اما داستان رقیه
وکشته شدن قاسم وعلی اکبر بارها مرا گریاننده است
چرا که داغ عزیزی را در زندگی نه چندان بلند ام چشیده ام
که داغ حسین ولیلا وزینب را با تمام وجود هر سال حس می کنم
صدیقه عزیزم مقتل را دوباره بخان

"آموزگارت را عوض کن و مقتل حسین را دوباره بخوان"
----------------------------------------------------------------
انگار بخواهی برای یک کلاس پنجمی الفبا مشق کنی بعد اینهمه وقت
آموزگار من رد شده تمام این 23 سال و 1 ماه و 17 روز...

چارلی 1388/10/07 ساعت 21:37 http://charlli.blogsky.com

سلام
دعای شما مستجاب شد من فرستاده جدید خدا هستم
تازه شما در گمراهی به سر می برید چون خدا یک زن است

خدا یه مرد پیرِ عینکیه
هیچ زنی مدیریت و برنامه ریزیش اینقد ... نیست.

ما کم شدیم در دنیای که خودمان ساخته ایم چه کار به خدا دارد

kiyOOsk 1388/10/08 ساعت 01:08 http://kiyoosk.blogsky.com

سلام .
آفرین ، از یک آبان ماهی بعید بود .
خیلی خوشم اومد .
اینجور تند که نوشتی فکر کنم رفتی توی لیست سیاه آقایان سیاه پوش .
بابک خرمدین ، ثریا منوچهری ، جوانهایی که زیر شکنجه در تظاهرات اخیر درگذشتند ، رستم فرخزاد ، ندا و تمام کسانی که حق گفتند ولی به بدترین شکل مردند چی ؟
راستی ظهر سر نماز خدا گفت بهت بگم قرصهاشو پیدا نمی کنه دقیقا کجا گذاشتی ؟
گفت زود بگو تا دیر نشده !
موفق باشی .

من به ماه تولدم حساس نیستم برخلاف خیلی ها
اما چرا "بعید"؟!
اتفاقا اگر دیروز من توی شلوغیها بودم طرف هیچ کدوم نبودم
احساساتی نباش. ندا یه رهگذر عادی بود که خیلی اتفاقی کشته شد. مرگش به خاطر این دردناکتره که به بهای "هیچ" کشته شد. وگرنه امیرآباد کجا ولیعصر کجا؟!
احساساسی نباش و سعی نکن منو تحریک کنی

سانی 1388/10/08 ساعت 08:30 http://jingili.bala@yahoo.com

مگه اونجا بودی صدی که اینقدر مطمئن می گی ندا رهگذر بود؟

بله
اونجا بودم
اون بغل با آرش حجازی داشتیم تخمه میشکوندیم جوک میگفتیم.

راستی این مطلب که بغل بلاگت چیه که گذاشتی در رابطه با اسید پاشیه؟
نمی گی یه سادیسمی مثل من با دهن پر داره رد می شه یهو کلید کنه روی مطلب اسید پاشی چه اتفاقی میفته؟
باورت می شه دیشب توی خواب داشتم از یادآوریشون سکته می کردم؟
همچین چیزایی توی مملکت خودمون کم نیستش.
میایم مطالب قشنگتو می خونیم همینطور که افکارمونو مثل اینا هستن که خیلی حالیشون. می فهمی که ؟
بعد که می بینی اون بغل نوشته اسید پاشی کلا سیمای افکارت می پیچه توی هم اتصالیو از اینا.
حالا از من گفتن از تو نشنیدن.
اه خوب برش دار اون کوفتیووووووووووو(دعوات کردم)

دعوای خشن کن ورش میدارم
زیرش پیک ناراحت نزده بودم واسه عمه م
یعنی این چیه که دیگه من با این دل سنگم اینو دیدم ناراحت شدم
فک کن
اون یکی لینکم ببین پس!

گن جیش کک 1388/10/08 ساعت 12:08

خوش به حالت صدیقه!
خوش به حال ۲۳ ساله ویک ماه وفکر کنم ۱۸روز دانایی ایت..

من حالا که ۲۰ساله ام تازه غرق در ندانسته هایم خودم شده ام
چیزهای که باید تا این سن می فهید
وفکر هم می کردم که می دانم اما به تازگی متوجه شده ام که تمام دانایی وعلم من یک توهم بیش نبود


ما جهان سومی هستیم وبرای فهمیدن همه چیز باید مثل حیوان های درنده برخورد کنیم وهمه چیز را از هم متلاشی کنیم
وتلاش کنیم و این تلاش بی وقفه وبی فایده باعث خسته گی آدم هم می شود تا یکی جای که جان کندی ودیدی بقیه بی خیاله ندانسته هایشان هستن دچار توهم دانایی می شوی
وفکر می کنی دیگه این آخر خطه ولی بعضی وقت ها باید بعضی چیزهاراخراب کرد ودوباره نگاه کرد دور ونزدیک شد وبرای فهمیدن ماهیت یک چیز زحمت به خرج داد..

من اصلن کاری به این موضوع ندارم بحث من خیلی کلی تر

از این حرف هاست

خوش به حالت که الفبا در کلاس پنجم مشق می کنی
من هنوز دست چپ وراست امو از هم تشخیص نمی دم

kiyOOsk 1388/10/08 ساعت 13:32 http://kiyoosk.blogsky.com

سلام .
عجب !!
پس ندا رای نداده بود و شعار هم نمی داد !! ؟؟
آدم نباید در مورد کشورش ، دینش و زندگیش بی تفاوت باشه البته نظر شما محترمه .
ای کاش . . . .
به هر حال موفق باشید .

چرا بت میسازین از آدما؟!
من بی تفاوت نیستم
شما حق ندارید قبل از خوندن و درک صحیح مطالب من، همچین تهمت هایی بزنید.
من جهان صنعتی نیستم
اما دوست ندارم جهان سومی هم باشم
که یه مشت جهان صنعتی دارن بهش استایل زندگیشو دیکته میکنن

درد 1388/10/08 ساعت 21:09

من هیچوقت پستاتو نمی خونم به جز این یه خطیاشو. ولی مرتب نظرات رو می خونم و گاها نظر هم میدم. به امید دق نکردن

یه خطی هم برات می نویسم
به امید دق نکردن

kiyOOsk 1388/10/08 ساعت 21:45 http://kiyoosk.blogsky.com

سلام .
حرفاتون خیلی جای بحث داره اما در چارچوب کامنت نمی گنجه .
موفق باشی .

به خدا ده سال دیگه همتون به الان خودتون میخندین

از شک
به یقینت می رسم من
همانطور که از یقین دین
به نادانی 28 سالگی می رسم

شاد باشی آبجی مهربون و
خیلی دوست داشتنی من
سر فرصت خیلی می نویسم منو ببخش
که همیشه در مقابل خوبیات کمم

فراخوان مسابقه عکاسی از سفره‌های حسینی

[ بدون نام ] 1388/10/09 ساعت 11:16

بعد از این بر وطن و بوم و برش باید رید
به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید
به حقیقت در عدل ار در این بام و در است
به چنین عدل و به دیوار و درش باید رید
آن‌که بگرفته از او تا کمر ایران را گه
به مکافات الی تا کمرش باید رید
پدر ملت ایران اگر این بی پدر است
بر چنین ملت و روح پدرش باید رید
به ولایت نتوان کرد جسارت اما
آن‌قدر هست که بر ریش و سرش باید رید

و خوشا بحال قلم شما که اینچنین دلپسند می نویسد !

سلام
اقای مهندس جان سعیدعزیز
اینهم یک موضوعه
چرا عصبانی ؟
ارزوی موفقیت وسرافرازی

آقای مهندس؟!
سعید؟!
جانم؟!
من کیم؟
اینجا کجاست؟

مهندس یعنی کاربلد
سعیدیعنی بزرگ
جانم یعنی احترام ومودب بودن
اینجا جای گرم وصمیمی من دراطاق ۴۰۲
طبقه۳
فهمیدی؟؟؟اگه معنی هادرست باهم جوردرنمیاد به خاطر......

!

دوست عزیز با حال با اجازه لینکت کردم

فاطمه 1388/10/09 ساعت 19:31

هم برای تو و هم برای اون دوستای مزخرف تر از خودت که این اراجیف رو میخونن و با کمال میل تایید می کنن متاسفم از ته ته دلممممممممممممممم

کاش یکی از اون چیزایی که الان داری و نداشتی تا اونوقت میفهمی خدا یعنی چی ؟؟؟

هنوز به تکامل نرسیدی بدبخت
این همه ادعا هم میکینی!!!

دوست خیلی عزیز فکر کنم شما به یه روانکاو نیاز دارید
عقده های شخصیتون رو اینجا دنبال نکنید لطفا
از لحن زیبای مودبانه تون پیداست شما خداشناس ترید
آدم باید خیلی نفهم باشه همچین نتیجه ی احمقانه ای از این متن بگیره!
اینم شماره ی مرکز مشاوره. امیدوارم بتونه کمکتون کنه:
مرکز مشاوره ی همراه: 2225156
لطفا برای لجن پرانی انرژیتون رو اینجا هدر ندین. من خونسردتر از اینام که به محتوای این کامنت احمقانه حتی فکر کنم!

آنیموس 1388/10/10 ساعت 04:01

هنوز برای درک تضاد های زندگی خیلی زوده.
اون(آدمهای) دنیای صنعتی که دارن مدل زندگشون رو به ما تحمیل می کننن.کاخ قدرتشون رو روی اجساد هزاران آدم بی گناه تو 2 تا جنگ جهانی بنا کردن.
حلا حالا هاا باید خون بدیم . این یعنی روح تاریخ.این سرنوشت همه ملت هاست.تا بدی نباشه خوبی معنایی نداره تا شب نباشه روز معنایی نداری تا بی عدالتی نباشه عدالت معنایی نداره.حسین به خاطر ظلمی که بهش شد احساساتش رو خرج اعتقاداتش کرد نه انکار خدا. برای مصبتی که بهش وارد شد اشک نریخت ایستاد و مبارزه کرد.واسه دنیای بدون خدا هنوز خیلی زوده
و برای درک تضاد های زندگی هم هنوز خیلی زوده.
من یه بار گفته بودم تو خیلی دخترونه می نویسی.الان هم اینو می گم ولی واسه وارد شدن تو یه سری موضوع ها لازم بزرگتر فکر کنی.شاید احساسات تو به واژه ها رنگ قشنگی بده ولی تو مقام داوری و قضاوت پات می لنگه.

من هیچی رو داوری نکردم.
من با این "شکل ارائه ی دین" در جامعه ای که قسمت اعظمش رو نسل سومی هایی تشکیل میدن که در معرض شدید رسانه و اطلاعات اند مشکل دارم.

رهگذر 1388/10/10 ساعت 08:50

شاید درباره عاشورا اغراق شده باشد اما افسانه نیست.
فکر نمیکنید جوانان ما هیهات من الذله را از حسین یاد گرفته اند که اینگونه برای آزادی و انسانیت خون میدهند.مگر حسین هم چیزی جز آزادی و انسانیت طلب کرد؟

من با "شکل ارائه ی دین" مشکل دارم
وگرنه به درستی هم عاشورا برام محترمه هم حسین (ع)

چارلی 1388/10/10 ساعت 10:02 http://charlli.blogsky.com

روزهای سیاه تئاتر هرمزگان؟

۱/۵ 1388/10/10 ساعت 11:23

۱ میلیون سال پیش در زمان انسان های اولیه عوامل طبیعی مثل طوفان و زلزله و خشک سالی و ده ها عامل دیگه جان انسان های ضعیف که به هیچ جا بند نبودند رو میگرفت
نه خدایی بود نه حسینی نه محمدی نه عیسی و نه موسی
ادم های رنج دیده از ناچاری دست به دامن خورشید و یا سنگ و یا دریایی میشدند چون تصور میکردند که اون چیز قوی ترین چیز دنیاست و نجاتشون میده
انسان ها هم چنان ضعیف بودن و بلایا قوی .
دیگر خورشیدو سنگ کافی نبود چیزی عمیق تر و ناشناخته تر کافی بود برای پناه بردن . انسان نیازمند و ضعیف خدا را افرید
و دین را افرید ...
دردناک است پذیرفتن تنها بودن و ضعیف بودن انسان
ایچنین است نیاز انسان به بابای بزگتر یعنی خدا
لحظه ای نبودش انچنان پوچی و ترسی ایجاد میکند که برای
بودنش انسان ها میکشند سرها میبرند و تو هین ها میکنند
و تو را کوته فکر میخوانند
همانطور که هزاران سال پیش انسان قربانی میکردند
این همان نیاز است با خواستنی در مدل جدید
ببخشید که کفر گفتم و از اصطلاحات عربی استفاده نکردم
ببخشید که در جمع شماهام

دوست عزیز بحث من سر بود و نبود خدا نیست
تمام نوجوانی من تلف شد توی خرافه پرستی آدمهایی که شکل غلطی از مذهب رو به من دیکته میکردن
"من سالها مذهبی بودم بدون اینکه خدایی داشته باشم."
من برعکس سهراب سالها لامذهب بودم و به خدای خودم عشق می ورزیدم.
بحث من سر خرافه پرستی و ارائه ی شکل نادرست از دین بود نه خود خدا
این یه وبلاگ شخصیه نه وبلاگ عرفان و الهیات و دین شناسی

۱/۵ 1388/10/10 ساعت 11:39

خانومه من ( اسمتونو نمیدونم )
زمانی که پایان نامه ی یک دانشجوی انگلیسی حکومت جمهوری و اسلامی بود ایرانی ها خواب بودند
زمانیکه تز این دانشجو پیاده شد رو ایران همه خواب بودند
زمانیکه اروپا دینو از سیاست جدا کرد همه خواب بودند
زمانی که تو یه شب به دستور خمینی ۵۰۰۰ هزار نفرو کشتن
همه خواب بودن
زمانی که تمام ثروت مارو اخوند ها غارت کردنو بردن
خواب بودن
زمانی که پول نفت به حساب شخصی مقام معظم رهبری میرفت همه خواب بودن
زمانی که از جهل مردم استفاده شد و بنام دین ازشون سو ء استفاده شد همه خواب بودن
زمانی که من رای ندادم باز هم همه خواب بودن
زمانی که ما بیدار بودیم همه خواب بودن
ای کاش همه خواب بودیمو راضی و اینطور درد نمیکشیدیم ((خانومه من))

واقعا مخاطب اینها پست بلاگ منه؟!

۱/۵ 1388/10/10 ساعت 11:51

خداوند کامل بود و هست و خواهد بود
خداوند متغیر نخواهد بود چون محدود به جا و مکان و زمان نیست
خداوند تغییر نخواهد کرد
سئوالی دارم
اگر خدا ثابته چه اتفاقی میافته که به یکبار تصمیم میگیره که انسانو بیافرینه؟
تصمیم یک انگیزه هست که پشتش تفکری و تحلیلی هست
گویا خدا هم فکر میکنه و فکراشم عوض میکنه
بنازم به قدرتت خدا
بنازم به بندهات که اینگونه جاهلن
بنازم به بنده هات که اینگونه روح ۱/۵ رو کشتن

"بنازم به بندهات که اینگونه جاهلن"
.
.
.
دوست عزیز شما حق نداری به این وضوح به شعور کسی توهین کنی

محمد 1388/10/10 ساعت 13:07

درباره انتخابات رای و ندا خیلی احمق تر از اون چیزی هستی که فکر میکردم..جوان الدنگی مثل تو که بهای دیگران را در وجود خودش میبیند و به کشور و زادبومش اهمیت سیاسی نمی دهد به درد همین خدایی که میخواهی میخورد.برایت متاسفم.

مچکرم

سانی 1388/10/10 ساعت 15:46

آقای محمد من شخصا و عمیقا برای اون شعور نداشته تون متاسفم. نقاب قشنگی به صورتتون زدین. درش بیارین لطفا.
پاراگراف های آخر رو بخون تا بفهمی چه سوتی وحشتناکی دادی
واقعا برات متاسفم

"من" عزیز
بنویس
ما هستیم

[ بدون نام ] 1388/10/10 ساعت 15:55

آقای محمد
کاش اقلا شعر خانم هیلا صادقی رو یک بار گوش میکردین تا بفهمین احمق کیه؟

نلسون 1388/10/11 ساعت 18:45

کاش منم جرئت تو رو داشتم تا حرفای دلمو میزدم ...

سمیرا 1388/10/12 ساعت 04:53

با ارائه ی بد دین اسلام تو ایران باهات موافقم و با دلزدگی نوجوونیامون...اما بد گفتن یه چیز درست از درستیش چیزی کم نمیکنه.فکر کنم باهام موافق باشی.من اما هنوز هم با دعای عرفه ی امام حسین بیشتر از شعر هیلا میلرزم.با همه ی وجودم و نه از غصه از حسی عجیب که ...شاید خودت باید تجربش کنی.حرفات نه کفره و نه چیزی از بزرگیشون(بزرگی کربلایی ها)کم میکنه که مطمئنم نمیخواستی این کارو بکنی هر کس هم بخواد البته نمیتونه.فکر کنم برای خدا مهم اینه که بنده هاش اصلا دلشون میلرزه یا نه؟وقتی جایی انسانیت نیست آیا کسی اشک میریزه؟وبه این دل لرزه ها و اشک ها(منظورم ستایش آه و ناله کردن نیست،اهمیت دادن و احساس مسئولیت کردنه)پاداش میده چه با حسین به انسانیت برسی چه با هیلا.کاش برای ارائه ی بد دین عاشورا رو مثال نمیزدی.منم با قصه های تکراری اشکم در نمیاد و قرار هم نیست اشک کسی در بیاد که اگه کسی فکر کنه باید حسینو گریه کنه و زینبو سینه بزنه و بره بهشت!اشتباه میکنه.حماسه حسینی مطهری رو خوندی؟من نخوندم...فقط 15صفحه شو خوندم،توهمون 15صفحه از هر 10تا جملش یکیش اینه که به عاشورا نباید به عنوان یک مصیبت صرف نگاه کرد و اتفاقا جنبه های انسانی دیگه ش خیلی بیشتر از اشک هاش اهمیت داره.اینها رو گفتم که بگم عاشورا مثال خرافه پرستی نیست(از نوشته ات اینطور برداشت کردم)اما خرافه پرستی هست.خیلی هم هست...

سلام
صدی قه جان می دونی چیه خیلی از اونایی که تو کامنتا ادب و احترام یادشون رفت در واقع به خودشون بی احترامی کردند. من فکر می کنم بعضیاشون منظور تو رو جور دیگه ای برداشت کردند و یا اینکه نوشته هاتو با دقت نخوندند و یه تعدادی هم واقعا با حرف تو مخالف بودند . تو پستاتو واسه این نمی نویسی که مخاطبات هم مثل تو فکر بکنند و بگن آفرین صدی ، وبلاگ شخصیه و تو فقط دیدگاه خودتو می نویسی حالا اینکه یه عده مثل تو فکر نمی کنند دلیلی نداره توهین کنند و حرفای زشت بزنند شعورشون شاید اون لحظه واقعا همین باشه ...
(یه چیز دیگه صدی من اینجوری دیدم و فهمیدم تو در جواب دادن کامنتات بی پروا جواب میدی به مخاطبت اگه کمی با ملایمت جواب بدی شاید اونا هم احترامو فراموش نکنن البته من اینجوری فکر می کنم می تونی حرف منو نپذیری ...)

برای مخاطب که یکیش خودمم ، من می گم بیایم یاد بگیریم که اگه می خوایم انتقاد کنیم و یا واقعا یه میز گرد وبلاگی داشته باشیم در چارچوب احترام و به اصطلاح به دور از رو کم کردن باشه ، این خیلی خوبه ولی با آدمایی که به این درک رسیدند (انتقاد و بحث سالم)
من حرف آخرمو می زنم واسه شما و مخاطبای این وبلاگ ، یه دیدگاه شخصیه که خب شاید تو و مخاطبات قبول نداشته باشید
آدما آفریده شدند با خصوصیات مجزا و هر آدمی اعتقادش به دنیای خودش و دین و مذهب و سیاسی و هر چیز دیگه ای با توجه به درک و فهم خودش قطعا متفاوته .اگه قرار بود همه مثل هم فکر کنیم و تصمیم بگیرم که ...
به اعتقادات و تفکرات هم احترام بذاریم و به حرفای هم دیگه حتی اگه قبولش نداشته باشیم فقط به عنوان یه دیدگاه جدید که قابل تامله نگاه کنیم و اگه بحث و انتقادی هست با احترام به هم بفهمونیم ... این که دیگه احمق جان و نفهمو این جور حرفا نداره
به امید دوستی و صلح و یکرنگی

مریم عزیزم
صددرصد باهات موافقم
احمق و بی شعور و نفهم گفتن ادبیات من نیست
اما گاهی اوقات با هرکس باید برطبق ادبیات خودش صحبت کرد
خوب شد یادآوری کردی. الان درستش میکنم. احساس میکنم دیگه زیادی عصبانی بودم!
من حتی تائیدیه هم نذاشتم برای کامنتها
چون به شعور و طرز فکر همه همونقد احترام میذارم که توقع دارم به خودم احترام گذاشته بشه.
خیلی خوشحالم کردی از این نقدی که کردی. سعی میکنم از این به بعد با آرامش بیشتری بنویسم دوست عزیزم

[ بدون نام ] 1388/10/12 ساعت 14:01

خر

:))

علی 1388/10/20 ساعت 09:46

سلام دیوانه زنجیری امروز قرصاتو اشتباهی خوردی حالا وقتش رسیده که دکتروتو عوض کنی

محمود 1389/04/18 ساعت 16:32

برو بمیر دیونه عوضی نفهم تما م انبیا امدن که توی نفهم رو ادم کنن حالا چه زر زر میکنی

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد