Vampire diaries

کشیدم. چاخان ها، درد داشت. تا صب داشتم هذیون میگفتم. به خودم، دور بریام. خواب پسرخاله ی مجری شبکه استانی رو میدیدم که داره دیوارهای اتاقمو بنفش میکنه و من با دهن پر از خون دارم جیغ و ویغ میکنم براش. پای پسردائیم شکسته بود و اومده بود خونه مون که عیادت زورکی بکنم ازش. خلاصه از این خوابهای چرت و پرت!

قسمت فاجعه ی ماجرا، بلعیدن یه بشکه خون تو 6-7 ساعت بود. شور، تلخ، بدمزه، بدبو... عُق

چی می کشند این خون آشامها هر وعده بعد از غذا

پی نوشت1: اصلا من کلا خرم. پارسال هم که سرم رو عمل کرده بودم هی بهم میگفتن تکون نخور حرف نزن. میگفتم نه من اصلا درد ندارم. و اونقدر جفتک پروندم که آخر شب وقتی اثر بی حسی رفت قیافه م دیدنی بود. هر نیم ساعت یک بار بلند میشدم زار زار گریه می کردم، چشمه ی اشکم خشک میشد بعد یه کم غش می کردم می کپیدم تو جام، نیم ساعت بعد دوباره شروع میشد. با همه ی بی حالی ولی ژستم رو می گرفتم جلوی هرگونه دوربینی!

پی نوشت2: این عکسه مال پارساله که کله مو عمل کرده بودم. نه مال دندون دیشبم! آدم کل دندوناشم بکشه بازم لزومی نداره سرشو باندپیچی کنه! درضمن دندون عقلمم نبود. یکی دیگه بود

--------------------------------------------------------

هرشب سر یه ساعت مشخصی از تو کوچه صدای جیغ چند تا زن میاد، و فریادهای یک مردی که از صداش مشخصه چاق و سیبیلوئه و خیلی خشن. هیچ وقت جرات نکردم برم دم بالکن یا پنجره ببینم چه خبره و صدا از کجاست و چرا هیشکی هیچ واکنشی نشون نمیده در مقابل این جنایت احتمالی؟ دیشب دل رو زدم به دریا با ترس و لرز رفتم تو هال، دیدم آقا داداشم طبق عادت هر شبش داره  تو اتاقش سریال Friends رو میبینه و صدای جیغ و ویغ خانمها، صدای خوشحالی خانمهای تو این سریاله ست. و آبجی کوچیکه م هم داره یه برنامه ی تخمی تخیلی فلسفی  هر شبی میبینه که مجریش یه مرد چاق سیبیلوی خشنه!

تازه دیشب میخواستم زنگ بزنم به 110، فک کن!

نظرات 14 + ارسال نظر
مهدی 1389/06/01 ساعت 18:10

همین که از دستش راحت شدی خوبه!
دندون آسیای بد...
جای سه نقطه هر چی دوست داشتی بذار.

منا 1389/06/01 ساعت 19:29

دندونتو که ننداختی دور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بایاد نخ کنی بندازی گردنت وگرنه بدشانسی میاره

خرد شد بابا انداختش تو سطل آشغال دکتره
اصن چیزی ازش نمونده بود

فبل از اینکه پی نوشتت رو بخونم فکر کردم عقلت رو کشیدی که سرت رو بستی.
پی نوشت رو که خوندم فهمیدم پارسال کشیدیش..!!!

نخیر
دندون رو امسال کشیدم
پی نوشت مال یه غده ست که پارسال از تو سرم درآوردم!

خدا رحمشون کرد. شانس اوردن اونا که دیشب دل رو زدی به دریا ،شناسای شون کردی و گرنه الان تو کلانتری آبخونک می خوردن...

آخی... کشیدن دندون خیلی درد داره واقعا.... ولی فک نکنم هذیون گفتنتون به خاطر دندون باشه....

(برای اولین بار وبلاگتو خوندم... بازم میام... البته با اجازه...)

من کلن هذیون زیاد میگم

وحید 1389/06/01 ساعت 23:11

:) این که ماه بود و خندیدی خوبه،ولی اینکه لبت جر خورد نه،البته از ساعت آپدیت کردن نظرات معلومه چی کشیدی.
تو قسمت بستنی خوریش جای منو خالی کن،قول میدم دو روزه خوب خوب بشی ;)

بستنی نمیشه خورد تو این وضعیت که!

محمد 1389/06/01 ساعت 23:31

سرت رو واسه چی عمل کردی؟

محمد 1389/06/01 ساعت 23:33

آهان فهمیدم
واسه یه غده بوده

مغزتو در آوردی؟؟؟
:.
این اسم پستت!! نمیخوای که بگی این سریال خاطرات یک خون آشام رو دیدی و منتظری فصل دومش شروع بشه؟!

۱. آره لازمم نمیشد کندم انداختمش دور
2. نخیرم من اصن از این فیلم سوسولیا خوشم نمیاد

H.b.P 1389/06/02 ساعت 05:27

ااااا، چه خشگل شده بودی

کار خوبی کردی! کلن مغز رو خدا بیهوده گذاشت توی کله ی ما! مثل اون پنبه ی توی عروسکها فقط جهت پر کردن فضاهای خالی بوده.
:.
فیلم سوسولی؟! جون من شوخی میکنی؟ یعنی ندیدیش؟

همین که این پسر قشنگه توش بازی میکنه دیگه
همین چش سبزه که تو لاست هم بازی میکرد
سوسولیه دیگه این فیلمای خون آشامی. از اون twilight بگیر تا این
حالمو بد میکنن

ساسان 1389/06/02 ساعت 12:56

این دوربینه که باهاش عکس سرتو گرفتی لنزش مشجر بوده ؟‏!‏‏!‏‏!‏‏‏ آخه عکسات مشجره یا شایدم بدلایل امنیتی

امنیتی نیس
به دلیل خسته بودن عکسه

بی سوت 1389/06/02 ساعت 15:54 http://bsut.persianblog.ir

امیدوارم همه چیز براتون عالی تر پیش یره

شما کجا؟
اینجا کجا؟!

موثق 1389/06/03 ساعت 00:53

طاهری!
دو قلو که نزاییدی
بی جنبه بازی در نیار

موثق
درد داشت
بفهم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد