غرغرهای همیشگی یک ذهن مریض

1. مهندسی D.J یه تراکتور آخرین سیستم سفارش داده.. گمونم هفته ی آینده می رسه

2. تا سه شنبه ی هفته ی آینده سه تا امتحان سخت سخت سخت دارم با یه اردوی اجباری یه روزه. هرکی دعاهاش می گیره بی زحمت دعا کنه یه بارون حسابی بیاد اردوی من کنسل شه.. یا حداقل یه بلایی سر D.J جون بیاد بی خیال میان ترم شه.

3. حقوق 6 ماه پیشم رو الان دادن.. کلا مملکت گل و بلبلی داریم.

4. چقدر این روزها یاد تو میفتم.. بهم بگو اونجا جات خوبه؟

5. راستی شماها.. از آدمیت فقط جفت گیریش رو بلدید.

تنها فرقتون با یه حیوون اینه که فصل جفت گیری مشخصی ندارید.

جمع بستم که همه به خودشون بگیرند و یه کم به اتفاقاتی که تو این مدت افتاده فکر کنند.

نظرات 11 + ارسال نظر
نارسیس 1385/09/12 ساعت 16:09

محض احتیاط...
اول!!!
:دی
بر میگردم!

هیچ 1385/09/12 ساعت 16:10

ایشالا تراکتورش پنچر برسه :پی
بشین درست رو بخون، انقدر منتظر امداد های غیبی نباش ؛)
من عمرا به خودم نمیگیرم! من اصلا به هیچ وجه ادعای آدمیت ندارم :دی
.
.
.
مطمئن باش جاش خیلی بهتره از اینجاس.. این و مطمئن باش

نارسیس 1385/09/12 ساعت 16:13 http://pacific.blogsky.com

الان اینجا بارون اومد!
۱۰ ثانیه!!!!
فک کن!!
.
.
یعنی منم به خودم بگیرم؟!
.
.
ولی میتونم به این اتفاقات فک کنم....

ماه نصفه 1385/09/12 ساعت 18:49

خوب! ما دعا می کنیم!

ادعایی هم نداریم !
به خودمان هم می گیریم چون تو میخوای!

فکر هم میکنیم و میبینیم که فقط به جفت گیری فکر نمی کنیم!

شاید بیشتر اوقات اصلا به آن فکر هم نکنیم

مهدی 1385/09/13 ساعت 07:49 http://mehdi22.blogfa.com

من هزار تومنه ناقابل میگیرم برات دعا میکنم بارون بیاد. ولی اگه ۲ هزار تومن ناقابل تر بدی دعا میکنم نسل این دی جی از رو زمین ورداشته بشه. دعاهای منم بد جور میگیره.

اگه ۳ هزار تومن بدم قول میدی امتحانم رو خوب بدم؟؟

سانی 1385/09/13 ساعت 08:13 http://sanimemoirs.com

امیدوارم موفق باشی

سلام ننه. خوبی؟ در مورد همه صحبت کردیم . جز مورد ۳. چیزی نگفته بودی!!! راستی دیشب زنگ زد. جواب تلفنش رو ندادم. خدا کنه به چیزی شک نکرده باشه.

خودت که می دونی..
دوباره دیشب می خواسته همون بحث همیشگی رو راه بندازه
ولش کن جیگر

سلام من همون بید ۷ هستم.وبلاگم تو بلاگفا روبه راه هستشُخواستی سربزن.
بعدشم اینکه با غرغر شماره ۵ کاملاً موافقم،حق داری اینو بگی.
برات دعا می کنم که بارون بیاد!
خوش باشی.مثل من غمگین نباشی!

...

رقاص 1385/09/13 ساعت 15:49 http://dance-here.blogspot.om

بابا اردو که خوبه که ...

م.خ 1385/09/18 ساعت 22:19 http://mkheyre.blogfa.com

کی میدونه توی ذهن مریض من چی میگذره ؟ البته چیز جدیدی نیست ، همیشه همین بوده که هست. فقط اینبار یه شکل دیگست... غروب ... هوای بارونی ... عطر خاک نم خورده
این روزها برای داستان ها گریه می کنم. برای آن قصه ها که سطرهای شان دوتا یکی و گاه سه تا یکی خوانده و نخوانده از یاد ذهن های خسته و مریض و نسیان گر می روند. داستان هایی که وقت بستن نطفه شان عشق به تکامل نرسید. داستان هایی که ناقص الخلقه شدند و چاره ای براشان نبود. یا داستان های محجوب و زیباصورتی که کسی آن ها را ندید و پیر شدند.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد