Hey cavegirl! time out

نظرات 23 + ارسال نظر
مداد 1385/03/30 ساعت 23:27 http://medadsiyah.blogfa.com/

اصولآ چون من الان اولم باید بگم بیخود خودتو لوس نکنننننننن

مداد 1385/03/30 ساعت 23:33

درضمن لوگوی من و دیدی:دی آشنا نیست به نظرت؟؟؟

i miss u too

salam eyval webloget bahale matalebesham jalebe be maham sar bezan khoshhal mishim bye

آرش 1385/03/31 ساعت 00:36 http://xak.blogspot.com

خسته نباشی...

واسه زیر زیری بهت تبریک میگم. این کاراواسه خدا جواده که نذاره یکی مشروط بشه یا نشه! تنبل! :ی
.
اصل اساسی مورد خیانت قرار نگرفتن هم همینه به شرطی که حداقل یکیشون آدمو دوست داشته باشه!
.
uhum...dont get mad again!

هیIam a book!...این کلمه دومیو نفهمیدم!

بابا دومیه منم دیگه!

نارسیس 1385/03/31 ساعت 14:54

رانینگ اوت آو تایم؟!!!!!!!!!!!!!

ایدین 1385/03/31 ساعت 20:07 http://souty.blogsky.com

اهای دختر ناک داون

جدی جدی تایم من که داره تموم میشه
یه هفته ی دیگه!!!!!!!

سلام
چطوری عزیز
آخیش بلاخره اول شدم
نفسم بند اومد از بس دویدم
عزیزم ونازیوعاشق کی شدی
بگو خودم برات آستین بالا بزنم
بگی هاااااااااااااااااااااااااا
حتما
منتظرمممممممممممممممممممممم

هیچ 1385/03/31 ساعت 22:13

چرا؟

زیرا!

م س ا ف ر 1385/04/01 ساعت 16:52

چی شده؟
باز نزنی دیوونه خونه رو تعطیل کنی ها.
فکر خودت نیستی فکر این همه دیوونه باش که میان اینجا.
هوای ما دیووووووووونه ها رو داشته باش.

فردخت 1385/04/01 ساعت 23:54 http://harfhaye-goftani.com

کلاغ لکه ننگی بود بر دامن آسمان، وصله‌ای ناجور بر لباس هستی. صدای ناهموار و ناموزونش خراشی بود بر صورت احساس. با صدایش نه گلی می‌شکفت و نه لبخندی بر لبی می‌نشست. صدایش اعتراضی بود که در گوش زمین می‌پیچید.
کلاغ خودش را دوست نداشت و بودنش را. کلاغ از کائنات گله داشت. کلاغ فکر می‌کرد در دایره قسمت، نازیبایی‌ها فقط سهم اوست و نظام احسن، عبارتی است که هرگز او را شامل نمی‌شود.
کلاغ غمگینانه گفت: کاش خداوند این لکه سیاه را از هستی می‌زدود و بال‌هایش را می‌بست تا دیگر آواز نخواند.
خدا گفت: صدایت ترنمی است که هر گوشی آن‌را بلد نیست. فرشته‌ها با صدای تو به وجد می‌آیند. سیاه کوچکم، بخوان. فرشته‌ها منتظرند؛ و کلاغ هیچ نگفت.
خدا گفت: بخوان، برای من بخوان. این منم که دوستت دارم، سیاهیت را و خواندنت را. کلاغ خواند، این بار عاشقانه‌ترین آوازش را خدا گوش داد و لذت برد و جهان زیبا شد

اون گواهیه دانشگات چقد باحال بود! می بینم بد جوری لب تیغی:دی

نه بابا تمدید میشه . / من یه جای دیگه رفتم تقریبا / خانوم این خونه ی جدید ما رو هم بیا :دی

بچه‌مخفی 1385/04/02 ساعت 12:22

باشه!

توحید 1385/04/02 ساعت 20:39

GAME OVER!

چه قدر تفاهم داریم منو تو!!!!فقط یه خورده نمره هامون فرق میکنه!دی!خیلی باحالی به جون خودم!ایشالا این ترم خدا کنفت نمی کنه!بعدشم همیشه زمان تموم میشه دیگه!بی خیال!منم سر فرصت می خوام بهت لینک بدم با اجازه!با مزه ای آخه خیلی!:دی!

سانی 1385/04/03 ساعت 08:46 http://sanimemoirs.com

وبت چه خوشگله :))

سانی 1385/04/03 ساعت 08:47 http://sanimemoirs.com

درس بخون خوب :(( گر چه الان دیگه دیره

تینایی 1385/04/08 ساعت 20:02 http://BNEGHAB.BLOGFA.COM

واااااای عجب دیوونه خونه ای!!!!!!
چه بامزه است
واقعا گیجی گرفتم !
خیلی جالب بود.......
وسیع باش و تنها
سر به زیر و سخت......
ت...ی...ن...ا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد