-
[ بدون عنوان ]
1387/01/13 00:41
۱. همیشه نداشتن یه چیز بد بهتر از داشتن اونه (تو شرایطی که مجبوری بین بد و بدتر یکیشو انتخاب کنی..) ۲. باید دوره بیفتم یه پلاکارد بگیرم دستم روش بنویسم: کسی هست بخواد با من غروب خورشید رو تماشا کنه؟
-
[ بدون عنوان ]
1387/01/11 00:15
_ صبر کن گذشت کن همه چی حله _ دفعه ی قبلم همینو گفتی و من بیشتر صبر کردم و بیشتر گذشت کردم و همه ی نسخه هایی رو که بقیه برام پیچیده بودند مو به مو عمل کردم اما حل که نشد، هیچ بدتر هم شد...
-
[ بدون عنوان ]
1387/01/10 22:48
دعام کن پیش هر نیروی مافوقی که بهش اعتقاد داری می دونم لزوما نباید خدای من باشه بهش نیاز دارم.
-
[ بدون عنوان ]
1387/01/02 11:25
آدم نوستالژیکش درد می گیره..!
-
[ بدون عنوان ]
1387/01/02 11:23
زندگی رو دوست دارم.. تو رو از زندگی بیشتر...
-
[ بدون عنوان ]
1386/12/28 21:14
حالا مال خودم شدی!
-
با اینا زمستو نو سر می کنم..
1386/12/22 14:36
هه اینجا چقد یواش شده من چقد کمرنگ شدم .................................................................................. نمی دونم چرا اصلا بوی عید نمیاد حالا هی بشین "بوی عیدی بوی توت بوی کاغذ رنگی" گوش بده .................................................................................. اتفاقات عجیب غریبی داره...
-
من.. جنس دوم
1386/12/03 14:59
دقت کردین مخاطب بیشتر اشعار عاشقانه همجنسان من اند؟! یعنی تا به حال هیچ دختر شاعری عاشق نشده؟ پ.ن: من یعنی جنس دوم.. ظرافتی لای پرده و پوشینه..!
-
تکثری تاسف برانگیز حماقت
1386/12/01 22:00
احمقانه ترین جوابی که برای تبریک سپندار مزگان گرفتم، اون هم با فونت کج و معوج پینگلیش که چقدر بیزارم ازش: Azizam mer30 ba in hesab ''VALENTAINE 3 rooze pishet MOBARAK'' ghorbanat: mahdie عزیزم تو آزادی هر کاری دوست داری بکنی فقط خواهش می کنم بیشتر از این به شعور من توهین نکن. قربانت: من..!
-
امروز را در تاریخ ثبت کنید.. والنتاین X سپندار مذگان
1386/11/29 18:57
وقتی به شروع و چگونگی وقوعش فکر می کنم، بنظرم همه چیز گیج و پیچیده می آید! اما ظاهرا این گیجی چندان هم عجیب ودور از انتظار نیست،چون عبارت "ضربه فرهنگی" را چنین تعریف کرده اند: "تغییراتی در فرهنگ که موجب به وجود آمدن گیجی، سردرگمی و هیجان می شود."این ضربه چنان نرم و آهسته بر پیکر ملت ما فرود آمد که جز گیجی و بی هویتی...
-
یادداشت های یک ترم هفتی..!
1386/11/23 16:18
دیوارهای دانشگاه پر از اعلامیه ی ترحیم و پارچه نوشت های تسلیتِ، اصلا حس خوبی نداره ترم ۶ هم تموم شد، همه چی مث قبل مث ترم ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵ ...
-
[ بدون عنوان ]
1386/11/03 14:48
چیزی در فضای اتاق هست که آزارم میدهد اما نمیدانم چیست. دلتنگی را نمیشود با بطریهای شیشهای و قوطیهای فلزی پاک کرد؛ مثل خیلی چیزهای دیگر. دوباره خاطرهی کسی را به یاد آوردهام که تازه به نبودنش عادت کردهام. و باز آینده ی من پر از نبودن کسی در گذشته میشود. حس غریبی است این دلتنگی: قشنگترین اتفاق بد دنیا! پر است...
-
[ بدون عنوان ]
1386/10/27 10:12
ای کسی که موسم حج / به خونه ی خدا میری کعبه حسین فاطمه ست / تو اشتباه کجا میری؟! اینو امروز شنیدم داشتم شاخ درمیاوردم! قبول داری واسه نشون دادن عظمت امام حسین این جور اشعار یه کم بچه گانه ست؟
-
[ بدون عنوان ]
1386/10/23 17:27
گفتی دور منو خط بکش؛ کشیدم حالا تو در حصار منی!
-
چیزی شبیه ابراز وجود
1386/10/20 09:28
این روزهای لعنتی حس و حال بلاگ نویسی رو هم از آدم می گیره.
-
[ بدون عنوان ]
1386/10/11 12:06
هیچ وقت مرگ یک قهرمان در اوج رو اینقدر از نزدیک احساس نکرده بودم.. تلخ بود.
-
[ بدون عنوان ]
1386/09/29 11:53
یلدا یعنی یادمان باشد زندگی آنقدر کوتاه است که 1 دقیقه بیشتر باهم بودن را باید جشن گرفت!
-
یار دبستانی من...
1386/09/16 15:03
یاد این که میفتم خونم به جوش میاد سابق بر این دانشجوجماعت چه حرمتی داشت و چه ابهتی بی مناسبت هم نیست البته تقارن روز دانشجو و روز کودک! حالا هی بهم تبریک بگید و هی توی راهروی دانشگاه بهم شکلات تعارف کنید.
-
My Lost Happines
1386/09/13 20:43
روزگاری من حق خواهم داشت تا بنوشم : آبی بپوشم : زرد بخندم : سبز و کمانی رنگین آرزو داشته باشم در دل من آن روز را انتظار می کشم حتی روزی که دیگر نباشم...
-
عنوان ندارد
1386/09/02 18:08
حالا هی بنویس: "عجب هوای دو نفره ای" و قدم بزن با تمام خودت زیر باران؛ شنیده ام بدون چتر هم زیباست. مهم نیست، چترت را هم ببند. مهم این است که کفشهایت قصد کرده اند تمام راه تو را تحمل کنند. حالا هی بنویس "من سبزم" چه کسی می فهمد تو تمام شب را گریه کرده ای؟!
-
[ بدون عنوان ]
1386/08/28 21:30
این یاس های درختی آبانماه موقع شکوفه دادنشون که میشه دیوونم می کنن
-
از سری خاطرات liol
1386/08/25 21:20
اون روز تو حموم بودم آب قطع شد. گفتم خدایا بهت ایمان میارم آب وصل شه.. شد. منم ایمان آوردم..! از سری خاطرات liol
-
[ بدون عنوان ]
1386/08/24 00:29
عجب شروع نحسی داشت این 21 سالگی: بیمارستان امام رضا، طبقه ی همکف، اتاق 105، تخت 4
-
تولد نامه!
1386/08/20 18:02
امروز (به قول حانا) وارد سومین دهه زندگیم شدم. ۲۱ ساله شدم!
-
مرگ نامه
1386/08/11 02:22
به من گفتند بنویس شاید طبیعیه.. شاید نسل ما نسل حساسیه.. شاید ما زیادی ننر و احساساتی بار اومدیم.. و هزاران شاید دیگه شاید طبیعی بود که حافظان امنیت اجتماعی به تلافی تمام ناملایمات و کج رویهای تندرویان هنجارشکن اجتماعی 30 تا دانشجوی دختر و پسر بیگناه رو یکجا گیر بیارند و به صلابه بکشند با الفاظ رکیکی که آخرش نفهمیدم...
-
مارکوپولو می شویم..
1386/07/26 12:45
از اینکه رشته م رشته ی پر اردوییه خوشحالم پیش به سوی ایران گردی پ.ن: من رفتم. برگشتنم با خداست.
-
جوابمو گرفتم :|
1386/07/24 22:25
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم. گفتی: ... فَإِنِّی قَرِیبٌ ... .:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::. گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد بهت نزدیک شم . گفتی: وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و...
-
[ بدون عنوان ]
1386/07/22 15:09
تو این دنیای عوضی و هیشکی به هیشکی، دیگه چه اتفاقی باید بیفته که مومنان اقرار کنند خداوندی در کار نیست.. یا اگه هست خیلی مهربون نیست؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
1386/07/18 20:40
ـــــــــــــــــــ یکی از همکلاسیام فوت کرده.. تا اطلاع ثانوی ـــــــــــــــــــ
-
[ بدون عنوان ]
1386/07/16 01:05
قبض ماه قبلم اومد ۶۰ تومن تصمیم گرفتم آدم شم این دفعه اومده ۸۰ تومن می ترسم بخوام بیشتر از این آدم شم بابام بو ببره باهم رابطه داریم. به خاطر خودت میگم..