دانشگاه نمیرم
درس نمی خونم
عصبیم
پاچه می گیرم
صبح تا شب پای اینترنتم
شب تا صبح هم می خوابم!
امروز ۶ تا مورچه کشتم
هفتمیش هم از دستم در رفت
یعنی خدا منو می بخشه؟
پ.ن: اینم هفتمیش
الان شدن ۸ تا!
من دیشب لپ رضازاده رو گرفتم.. فهمید!
خودشو جمع و جور کرد.
پ.ن: باز خوبه ماچش نکردم!
پ.ن کاملا بی ربط: پریروز تولد سهراب بود..
باید یادش می کردیم.. یه روزی. یه جایی.. به هر شکل!
با توام سهراب
یادته گفتی بهم "تا شقایق هست، زندگی باید کرد!"
نیستی سهراب ببینی
که شقایق هم مرد
دیگه با چی دل بنده ها رو خوش کرد؟!
استاد: درس امروز "دیدگاه کلی پیرامون ساختار ملخ صحرایی"
من: باشه!
نکته ی تستی: می دونستین کامبیز اسم یه نوع سوسکه؟!
خیلی ستمه.. آدم باباش خدای حشره شناسی باشه
بعد جک و جونور جدید که کشف می کنه اسم پسرشو میذاره روش!
کامبیز دوالچی رو عرض کردم..
نتیجه گیری: اولین حشره ای که کشف کردم اسم استاد ریاضیم رو میذارم روش
این خط /
اینم نشون
پ.ن: ملخ صحرایی ایثارگرترین، دوست داشتنی ترین و البته خوشمزه ترین (!) جونور دنیاست!
دلایل اولی و دومیش رو هر وقت حسش بود میگم.. سومیش رو هم می تونی امتحان کنی. مجانیه..
خیلی باحاله آدم استادش زن باشه
خیلی باحالتره استاد آدم نی نی داشته باشه
نتیجه گیری: اون وقت نیم ساعت از اینور می زنه نیم ساعت از اون ور!
پ.ن: گور بابای وجدان
گفتی چشمها را باید شست! شستم ولی...
گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی.....
گفتی زیر باران باید رفت! رفتم ولی...
او نه چشم های خیس و شسته ام را، نه نگاه دیگرم را، هیچکدام را ندید!
فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : "دیوانه ی باران ندیده!"
سرویس، کتاب، استاد، جزوه
نمی خوام، نمی خوام، نمی خوام
شیمی آلی 7 صبح نمیام، نمی خوام، نمیام
پ.ن۱: لطفا با سوز بنیامینی بخونین
پ.ن۲: هیچم دلم تنگ نشده بود!
پ.ن۳: راستی امروز جا نموندم!!!