خانه عناوین مطالب تماس با من

madhouse

madhouse

درباره من

درباره ندارم ادامه...

پیوندها

  • مطرود
  • برهنگی
  • استامینوفن
  • لانگ شات
  • چن چل
  • از پشت یک سوم
  • فتوبلاگ یلدا ذبیحی
  • آهو نمی شوی بدین جست و خیز گوسپند
  • راز سر به مهر
  • روزی روزگاری، دلگشا
  • دندون یه آدم مرده
  • سامی حزنی
  • لی
  • گنجشکک اشی مشی
  • فقط چند خط
  • سه تفنگدار
  • لاکی مامبو
  • موسیقی 360
  • خیاط باشی
  • مسیح علی نژاد
  • نازنین
  • کافه چلچراغ
  • دیفال مستراح
  • سوتی
  • تراموا
  • ملا حسنی
  • علیرضا رضایی
  • یادداشت های یک دختر حاجی
  • محبوبه
  • موثق
  • نگارش
  • فرهاد خالدار
  • حالا هرچی
  • دارکوب
  • فاطیما باستانی
  • آذر

برگه‌ها

  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • 31
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • این ره که من می رفتم به قبرستان بود.

نویسندگان

  • Sedi 819

بایگانی

  • آبان 1396 1
  • مهر 1396 1
  • خرداد 1396 1
  • خرداد 1390 1
  • اردیبهشت 1390 1
  • فروردین 1390 4
  • اسفند 1389 9
  • بهمن 1389 8
  • دی 1389 10
  • آذر 1389 17
  • آبان 1389 16
  • مهر 1389 13
  • شهریور 1389 19
  • مرداد 1389 15
  • تیر 1389 14
  • خرداد 1389 22
  • اردیبهشت 1389 29
  • فروردین 1389 37
  • اسفند 1388 31
  • بهمن 1388 12
  • دی 1388 19
  • آذر 1388 17
  • آبان 1388 12
  • مهر 1388 13
  • شهریور 1388 15
  • مرداد 1388 19
  • تیر 1388 7
  • خرداد 1388 13
  • اردیبهشت 1388 13
  • فروردین 1388 21
  • اسفند 1387 48
  • بهمن 1387 20
  • دی 1387 14
  • آذر 1387 8
  • آبان 1387 13
  • مهر 1387 3
  • شهریور 1387 11
  • مرداد 1387 6
  • تیر 1387 5
  • خرداد 1387 6
  • اردیبهشت 1387 18
  • فروردین 1387 13
  • اسفند 1386 4
  • بهمن 1386 3
  • دی 1386 4
  • آذر 1386 4
  • آبان 1386 5
  • مهر 1386 9
  • شهریور 1386 9
  • مرداد 1386 12
  • تیر 1386 12
  • خرداد 1386 8
  • اردیبهشت 1386 7
  • فروردین 1386 14
  • اسفند 1385 15
  • بهمن 1385 11
  • دی 1385 35
  • آذر 1385 10
  • آبان 1385 10
  • مهر 1385 14
  • شهریور 1385 12
  • مرداد 1385 14
  • تیر 1385 14
  • خرداد 1385 17
  • اردیبهشت 1385 1

آمار : 531296 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] 1389/02/02 10:41
    این گل های اطلسی پاکوتاه پُرپَر دورگه ی ژاپنی سر چارراه، بهاری ترم میکنن این روزا اونقد که یادم میره هوا چقد تابستونیه، خودم چقد پاییزی
  • I'm so so myself 1389/01/31 21:51
    مث لاست شدم امشب از آخر به اول میام بعد از وسط به آینده میرم پ.ن: نمیدونم چرا هی داره به همه برمیخوره حرفای اینجا. منافع کدومتون به خطر افتاده؟ من از 4 خرداد 84 همین شکلی بودم. الان چرا شورش کردین؟!
  • +۱۸ 1389/01/31 21:50
    آغا من یه چیزی اینجام گیر کرده (دقیقا اینجام!) خفه میشم اگه نگم! تو رو خدا نخونین این پست رو تا ته. فقط می نویسم که اینجا ثبت بشه یاد خل چل بازی امروزمون بیفتم نیشم واز شه، در حالیکه تو سرویس دانشگاه نصف مغزم خوابه و چشام رو هم افتاده از بی خوابی دیشب، واسه نازی دارم تعریف میکنم اینو، جیغ می کشیم میخندیم یهو، شیما از...
  • سریالو اینام نداریم دیگه رسمن 1389/01/31 21:25
    آقاهه زنگ زد امروز، بعد عمری که رفع سوتفاهم بشه کلن اینایی که کارای این شکلیشون رو میندازن واسه فردای فردای فردای فردای چن وقت دیگه، اتفاقا منو خوشحال تر میکنن، اینکه آدما سرشون به چیزای خوب خوب گرمه. وقت ندارن به چیزای بد بد فک کنن. یاد ساناز افتادم که بعد 4 سال و 5 ماه، دو هفته پیشا یادش افتاده بود رفع سوتفاهم کنه...
  • [ بدون عنوان ] 1389/01/31 20:58
    بد خوابیدم دیشب. پری سا پای نت بود تا صبح. تو عالم خواب و بیداری جزوه به بغل چشام رو هم افتاده بود که متوجه شدم کسی لامپ اتاق رو خاموش کرد خزید تو تختش، شب بخیر هم یادم نیست گفت یا نگفت. تاریک بود ندیدم. از دانشگاه که برگشتم دنیا رو آب برده بود پری سا رو خواب. دو ساعت بعد با داد و بیداد من پای تلفن بیدار شده بود جرات...
  • [ بدون عنوان ] 1389/01/30 23:33
    صورت مساله را نباید پاک کرد باید جوید قورت داد بالا آورد تف کرد تو روی طرف
  • [ بدون عنوان ] 1389/01/30 14:43
    روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد آشتی خواهم داد آشنا خواهم کرد راه خواهم رفت نور خواهم خورد دوست خواهم داشت
  • یادداشتی در ستایش شلوار کردی 1389/01/29 00:38
    عکس های بالا مربوط به فیلم "همیشه پای یک زن در میان است." دیالوگ طلایی گلشیفته توی اون سکانس دعواست. که حاضر نیست پیرهن های صورتی گل من گلی ای رو که شوهرش براش خریده بپوشه. به شلوار کردیش اشاره می کنه و با عصبانیت میگه: "من و اجدادم سالهاست تو این لباس راحتیم!" بیست سال پیش توی این عکس من خیلی بچه...
  • ننه صدی 1389/01/27 23:38
    "فرزندم، با کسانی معاشرت کن که تو رو قوی می کنند و نقطه قوت هات رو پررنگ می کنند. نه انسانهای ضعیفی که از اینی که هستی ضعیف ترت می کنند." این رو گذاشتم وقتی خیلی پیر شدم واسه نوه م بگم. بچه م چشمش کور خودش سرد و گرم روزگار رو بچشه. این نصیحته خیلی مامان بزرگانه بود آخه. اگه هم نازا شدم، آدرس 40 سال دیگه مو...
  • crazy happy world 1389/01/27 23:36
    1. به شکل اسگلانه ای همه چی خوشحاله! من حسابی آرومم 2. مشقامو ننوشتم هنوز که خانوم دکتره گفته بود بنویسم دفعه ی دیگه براش ببرم. 3. یه مهمون خیلی خیلی عزیــــــــز از یه جای خیلی خیلی دور دارم. هول شدم الان فقط! 4. امروزم پاکسازی ساحل بود. با عنایت به آخر هفتگی، در خواب عمیق بسر بردیم و برای جبران این کم کاری و کم کردن...
  • من من، تو تو 1389/01/27 23:28
    زندگی مشترک یعنی شب نوبت اون باشه شام درست کنه. با حوصله و سلیقه و به خوشمزگی تمام، غذای موردعلاقه تو درست کنه، تزئین کنه با کلی مخلفات، که انگشتاتم باهاش بخوری. و فردا ظهرش که نوبت توئه ناهار درست کنی، شام دیشب رو واسه جفتتون گرم کنی بخورین حالشو ببرین!
  • کیست مرا یاری کند؟ 1389/01/27 23:26
    آقاهه خیلی جدی میگه "شما که تو بندرعباس زندگی میکنین، تنور دارین تو حیاط خونه تون؟ بعد مامانت صبح ها نون می پزه؟" چپ چپ نگاش میکنم دوزاریش که میفته شاکی میشه که "خیلی توقع زیادی داری از آدما، که مثلا بندرعباس رو یه جور شیک و ترتمیز بشناسن. اونم واسه ماها که جز صدا و سیما هیچ رفرنسی نداریم مراجعه کنیم...
  • دردهای پوستی کجا؟ دردهای دوستی کجا؟ 1389/01/26 17:26
    دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستین شان مردمی که نام های شان جلد کهنه ی شناسنامه های شان درد می کند...
  • [ بدون عنوان ] 1389/01/25 23:46
    قانون شماره ۷ بلوک ۱۰ اتاق شماره ی ۳۰۵ خوابگاه دختران دانشگاه شهید چمران اهواز: "به هم نخندیم. باهم به هم بخندیم!"
  • زخم و زیلی ام من 1389/01/23 22:06
    خانوم دکتر روانشناسه، دقیقه ای هزار تومن دستمزد میگرفت که تازه فقط خودم حرف بزنم اون فقط گوش کنه! بعد من یه ربع از نیم ساعتمو داشتم از دکوراسیون اتاقش تعریف میکردم. زنیکه 15 تومنم بهم بدهکار شد تازه 30 تومن دادم واسه هیچی امیرعلی میگه زخمتو نباید باهاش بازی کنی باید بذاریش به حال خودش تا خشک شه حالا من هی به این زنیکه...
  • [ بدون عنوان ] 1389/01/23 17:12
    1. آقا معروفه که کلی عاشقش بودم از دبیرستان تا حالا، پیغام داده حرفای مهربون و خوشحال زده 2. این خواننده هه که یکی از آهنگاش تو یه برهه ی زمانی تنها آهنگی بود که دوس داشتم، دیروز افتاد مرد. 3. خیلی خوبه که آدم مامان بابای فهمیده داشته باشه.
  • آهو نمی شوی بدین جست و خیز آیدا 1389/01/23 15:05
    آقای بلاگ اسپات خدا رو خوش نمیاد. من اعصابم بلورینه. چیکارش کردی آیدا رو؟ بعضی وبلاگ ها اعتیادآورند. نمیشه نخوندشون. آیدا کدوم گوری ای؟ وبلاگتو چرا ترکوندی؟ من اینقد نفهم نیستم که یادم بره یه روزی بودی، و یه روزایی چقد دیوونه ی بلاگت بودم. که حالا که نیستی بزنم لینکتو وردارم مث بی وجدان ها. چشت درآد روزی صد دفعه...
  • یادم بماند که دلم چقدر شکست امروز و امشب 1389/01/21 02:15
    خدای خیلی خیلی بزرگ، و خیلی خیلی مهربان هرچی توی این وبلاگ وامانده از دین و سیاست و درددلهای شخصی دخترانه و کوفت و زهرماری های روتین نوشتم، به همه ی قدرت و عظمتت، همه اش باد هوا بود. دیده ای یک وقتهایی میشکنی زیر بار تهمت ها؟ شرط ببندیم اگر قیامتی در کار باشد، نصفش را همینجا نشانم بدهی. آن وقت بی کلک ایمان می آورم....
  • آه ای سینماااا 1389/01/19 20:13
    در راستای این پست : این آخر هفته هم برای ما آخر هفته نشد. نه سینمایی، نه اسنیکرزی، نه ذرت مکزیکی ای، نه تهمینه میلانی ای، نه مهمونی شام عمه جان ای... مثل همه ی آخر هفته ها شد امروز هم با یک تفاوت بزرگ: اینقدر شگفت زده م از آدمهایی که تو بالاترین و اینجا اعلام آمادگی کرده ن واسه سینما رفتن! حتی از ایتالیا،...
  • [ بدون عنوان ] 1389/01/19 17:07
    یکی با من بیاد سینما لطفا اسنیکرز بخوریم باهم آقاهه دعوامون کنه چراغ قوه شو بده تو صورتمون بگه تو سینما خوراکی ممنوعه قیافه ی حق به جانب بگیرم بگم "گشنمه، می فهمی؟" بعد از فیلمم ذرت مکزیکی مهمون من تهمینه میلانی و آدمای تو فیلمشم به درک...
  • [ بدون عنوان ] 1389/01/19 15:22
    پسرای تکراری- عینک های جدید، تی شرت های جدید دخترهای تکراری- موهای جدید- مانتوهای جدید- آرایش جدید ............................................ همه چی مث همیشه بود مث ترم 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8 و 9 و 10!
  • [ بدون عنوان ] 1389/01/19 00:43
    بعد از 3 ماه و نیم، فردا اولین روزیه که دارم میرم دانشگاه حس بدیه مث بچه کلاس اولی ای که استرس کیف و کتاب و لباس مدرسه شو داره برنامه کلاسیمم نمیدونم چیه حتی دانشگاه و متعلقاتش، همونقد که واسه شماها خوب بوده، ده برابرش واسه من ناخوشایند بوده مگه نه دکتر صاد؟
  • be out 1389/01/16 22:07
    من سالی دو بار پریود روحی میشم اول بهار و اول پاییز هر کدومشم 6 ماه طول می کشه . . . مدارا کنید با من
  • be my last 1389/01/16 21:49
    _ هیچ چیز با من شروع نشد. همه چیز با من تمام می شود. جز نامت اصن تا حالا دقت کرده بودی اول اسم تو آخر اسم منه؟ _ اوهوم... وختایی که صدات میکنم. _ من عاشق چیزای کوچیک و بی اهمیتم. پرت تر از آخر اسم من و اول اسم تو..
  • [ بدون عنوان ] 1389/01/15 14:45
    حقیقت است
  • [ بدون عنوان ] 1389/01/14 10:45
    این حقیقت است که از دل برود هر آنکه از دیده رود؟
  • بیا با من مدارا کن 1389/01/13 18:28
    دروغ سیزده پارسالم رفت که تعبیر بشه امسال آقای همسر بیا با من مدارا کن وگرنه یه کاری میکنم از همین راهی که اومدی برگردی
  • [ بدون عنوان ] 1389/01/13 14:52
    کاش ۳۱ نحس بود.
  • [ بدون عنوان ] 1389/01/09 22:09
    می فرمایند: "حالا که رفتن مد شده, خدا بشه پشت و پنات" (اوه عمرا!)
  • [ بدون عنوان ] 1389/01/09 17:30
    میگه بعضی آدما فرقی با یه زیرشلواری یا دمپایی کهنه ندارن. شاید هر چیزی, حتی اینایی که گفتم به آدم ضرر بزنه. اما دلیل قدرتش نیست. یه جمله ی فلسفی دیگه ام گفت. اینکه "از وجودت خرج نکن. هرچی پیله ی دورتو ضخیم تر کنی, فرصت پروانه شدن رو به تعویق میندازی" پی نوشت: فک کنم دارم متحول میشم.
  • 819
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • صفحه 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 28