"تو ازدحام سالن مطالعه ی دانشگاه (!) صدای هندزفریم تا ته بلنده، موزارت عزیزم داره فلوت می زنه تو گوشم، دارم تو قرن 17 (شایدم 18 یا 16) رسم خط در فضای سه بعدی میخونم. احتمالا دانشمند بزرگی ام!"
من چه کنم با این خواهر teen ager دانشمند بزرگم؟!
پ.ن: دلم برای آدمهای کندذهن نفهم می سوزه. جملات ابتدایی این پست، از زبان خواهر تین ایجرم بیان شده نه من! آدمهای کندذهن نفهم بیشتر البته اعصابم رو خرد میکنند تا دلسوزیم رو تحریک...
خواهر شما هنوز به معجزه ی (( یار اتا پتون پتون )) اعتقاد پیدا نکرده ..
با جمن گلابتون...
حاضرم سهمم از قرن ۱۷و ۱۸یا ۱۹ رو با موزارت و رسم خط در سه بعد و هندزفری مو تقدیمت کنم به جاش سهم چند روز گردش تو طهران زمان رضاخان تو ازت بگیرم!
معامله میکنی؟
تو را توی اون دانشگاه ترشی گذاشتند؟
دلم برات می سوزه دخمل
توی کدوم دانشگاه؟کدوم سالن مطالعه؟
دانشگاه خواهرم
سالن مطالعه ی دانشگاه خواهرم
امیدوارم که اون آدم کند ذهنه من نباشم!
من فقط خواستم معامعله کنم چه با تو چه با خواهر teen ager دانشمند بزرگت!!!