چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من


اینجا را خیلی ها می خوانند. بنابراین نمیتوانم مثل سابق خودِ راستکی ام باشم. نوشتن از آدمهای سیاه، فقط خودم را سیاه تر نشان می دهد. نشستن پشت مانیتور و حرف زدن از ناملایمات و دل پریشانی ها، از آدم یک دختر قوی نمی سازد. ریز ریزترش میکند.
مشکل من، زندگی بین آدمهایی بود که ظرفیت چنین چیزی را در خود نداشتند. من توی وبلاگم به شکل باورنکردنی ای خودم بودم.
راستش را بخواهید دیگر از شنیدن تهمت و توهین خسته شده ام. از لج کردن با آدمها خسته شده ام. از دری وری شنیدن و به روی خود نیاوردن خسته شده ام. از دست و پا زدن توی لجن و کثافتی که 6 سال داخلش بوده ام خسته شده ام. از اینکه سفره ی دلم را برای هر کس و ناکسی باز کردم و الان هیچ حس نگفته و راز مگوئی برایم باقی نمانده خسته شده ام. از اینکه فقط خواجه حافظ شیرازی آرشیوم را نجویده و بالا نیاورده توی رویم خسته شده ام. از اینکه اینقدر از آدمهای دور و برم متنفرم خسته شده ام.
همه ی تنفر من از آدمها وقتی شروع شد که تصمیم گرفتم چیزی توی خودم نریزم. به رفتارهای غیر انسانی شان فکر کنم و توی وبلاگم ازشان حرف بزنم شاید خالی شوم از بارِ سنگینِ حرف و حدیثهایی که به خدا نمیدانستند چقدر تحملش برایم سخت بود. هیچ اتفاق خوشایندی نیفتاد. به قول هادی، بُعدِ فردی ام را قربانی بُعدِ اجتماعی ام کردم. حتی تحملش هم آسان تر نشد.
نشد. خواستم. نشد.

به خدا این خانه از اول سیاه نبود. سیاه شد.
این آخرین پست این وبلاگ بود.
نظرات 56 + ارسال نظر
مهدی 1390/01/28 ساعت 19:56

صدی جون خودت برگرد .
دلم برات کوشولوی کوشولوی کوشولوی کوشولوی کوشولو شده...

pardis 1390/01/29 ساعت 23:40

Yani dus dashtano nadashtane man asan vasat farghi nemikard?! :'(

الی 1390/01/30 ساعت 11:43

ها؟

کیمیا 1390/01/31 ساعت 01:26

برای من از دور دست تکان نده!من تو را همین نزدیکی گم کرده ام.
*****************

اگه شمام خوشت اومده یه لبخند بزن لطفا؛

دلم میخوادتت.چه کنم؟هان؟

مریم 1390/02/04 ساعت 12:07

از یه طرف بهت حق میدم از یه طرف هم اصلا ، که اونم بخاطر خودته .
خوب که فکر می کنم انگار دیگه کسی نیست که حرفهای امثال منو توی این صفحه بنفش یواش فریاد بزنه
حقیقتش همینه، می دونی صدی دلم واسه این نگرفت که اینجا دیگه نمی خوای بنویسی دلم واسه "دلیل" ننوشتنت گرفت !
کلا اینو بدون که وبلاگت زودتر از پنیر و گردو سبزی اول صبح صرف می شد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد