مُبینا

بچه ورپریده وسط کامنت بازی فیس بوکی ام غر می زند که "نشستی عکس این دوستای بی صاحابتو میبینی که چی؟ یالا واسم فیلم اون آقاهه رو بذار که شورتشو درمیاره!!!"

لبخند میزنم که "اه مبینا جون کدوم آقاهه؟!"

جیغ می زند که "خودتو نزن به اون راه. همون آقاهه که اون روز یواشکی نشونم دادی!!!"

..........

این کلیپ را می گفت. ولی خدای بالا سر شاهد است من نشانش نداده بودم هیچ وقت! نه یواشکی، نه علنی. حالا کی بود به ننه بابای این چش سفید بقبولاند که بابا، این "حرف راست را از زبان بچه بشنوید" خیلی هم جدی نیست حالا...

نظرات 5 + ارسال نظر
پرتو 1389/09/24 ساعت 21:40 http://par2.blogsky.com/

چند دقیقه پیش که اومدم کامنت گذاشتم کنجکاوم این بچه هه چندسالشه نرسید
دوباره که اومدم دیدم کلیپ رو گذاشتی ببینم چی بوده...........

4 سال

وحید 1389/09/25 ساعت 00:11

خود ماهم بودیم همین کارو میکردیم،خوب کرد بچه،گیر نده بهش ورپریده رو D:
حالا ما آخرش نفهمیدیم،ای یارو چه فکری کرد شورتشو درآورد،اصاً فکر کرد؟

من بودم می گفتم عزیزم بیا بهت آبنبات چوبی بدهمتو اتاق بقلی ! آنچان گوشش را می پیچانده امکه به گریه بیافتد سپس به مادر گرام می گفتم که عزیزم آبنبات نداشتم به اشک ریزانافتاد ! :دی

سلام
بار دوم است می خوانمت . جالب بود .
و جالب تر اینکه این همه خواستگار که می آیند مگر قبلا سلیقه ات را نفهمیده اند ؟!
حداقل تو که انقدر روشنفکری خانواده ات را راضی کن که هرکسی را راه ندهند در نهایت خودت راحت تری!
انگار که اختلاف فکری بین تو و خانواده نیز وجود داره .
قصد کنجکاوی نداشتم . نخواستی علنی نکن چون خاص خودت است .

آذر 1389/10/21 ساعت 14:56 http://fancyfree.mihanblog.com

نیم ساعته دارم می خندم !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد