ما خوش خوشانِ مان... نیست در حال حاضر

زندگیم غیر از اون وختایی که بالاجبار به کارهای خسته کننده ای که ازشون متنفرم میگذره، بقیه ش خلاصه شده تو: "عکس بازی، آهنگ بازی، فیلم بازی"

درس خوندم فیلم بازیه، خاطره بازیم آهنگ بازی، اعصاب خردیم عکس بازی

سکانس های خوشحال زندگیم اسلوموشن لایت اند، با یک نورپردازی محشر، و یه آدم قدبلند لاغر خوشحال با یه لبخند پهن، قدِ لبخند جولیا رابرتز. صداها فلو اند. انگار از تو آب داری میشنویشون. و لابلاش، یه عالمه صدای فوکوس خوشحال دارن عَر می زنن از خوشحالی. همه چی زرد و سبز و صورتیه

سر کلاس درس هم دکتر عبداللهی با ریتم سمفونی 4 بتهوون چرخه ی کربس رو می کشه پای تخته، مرجان هم شبیه این انیمیشن های pixar با اون چشمای گرد و سیاهش دلبری میکنه واسم.

وختای ناراحتیمم، نشستم رو یه تخت (تو خونه قبلیمون) همه جا تاریکه. روشنایی تو کوچه می پاشه تو روم، شات های کوتاه و پشت سر هم، با یه موزیک متن عصبانی و پر از استرس. بعد اینقد شات ها کوتاه میشه که تبدیل به عکس میشن. بعد یه عالمه عکس پشت عکس. تو حالتای مختلف. موزیکه همینجوری داره میاد واسه خودش. بعد خرتوخر میشه

من خوابهام هم درضمن پر از عکس بازی و آهنگ بازی و فیلم بازیه...

پ.ن1: مرجان خر پارسال همین موقعها شوهر کرد. اصن نه خبری نه چیزی

پ.ن2: اون یکی آیدیمو که هیشکی نداره، اد کرده بودم تو این یکی آیدیم که همه دارن، بعد کنارش نوشته بودم: I forgive, but I never forget

آخرشم نفهمیدم اصن واسه کی نوشته بودم؟!

پ.ن3: اااااااااااه پســــــــَــــــــــــر چرا من اینقد خوشحال بودم الکی واسه خودم؟! این رنگای وق و مستهجن چیه؟ اینا من اند یعنی؟

نظرات 26 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1389/06/08 ساعت 00:10

کامنت خالی میذاری که پس فردا مث اون داآشمون خط و نشون بکشی که آی من کامنت دونیتو نجات دادم!
با ما به از این باشین پلیز
کار سختی نیس

[ بدون نام ] 1389/06/08 ساعت 00:29

[ بدون نام ] 1389/06/08 ساعت 00:30

[ بدون نام ] 1389/06/08 ساعت 00:51

سلام عزیزم
عنوان وبلاگت خیلی قشنگه
بابت لینک ممنون
من هم لینکت کردم
راستی یه سوال واسم پیش اومده اگه می تونی کمکم کن
مرسی
بای

من هیچ آدم جدیدی لینک نکردم
شما؟
بپرس سوالتو

[ بدون نام ] 1389/06/08 ساعت 00:52

سلام عزیزم
عنوان وبلاگت خیلی قشنگه
بابت لینک ممنون
من هم لینکت کردم
راستی یه سوال واسم پیش اومده اگه می تونی کمکم کن
مرسی
بای

faryad 1389/06/08 ساعت 01:29 http://mojebigarar.blogfa.com/

روز قدس را از دست ندهیم

میخوام بدم

حامد 1389/06/08 ساعت 07:19

سلام
میگم صدی من که id تو ندارم!!!!!!

خیلیای دیگه ام ندارن

منا 1389/06/08 ساعت 10:01

خوبی زندگی به اینه که یکنواخت نیست و آدم همیشه از فکر کردن به اینکه چه کارایی می کرده و چه جوری لباس می پوشیده قبلن(‌مانتو پیچسکن و اپول و ... )‌ هم خندش می گیره هم حرصش ولی گاهی هم میگه اون موقه ها ... هی یادش بخیر...

فک کن!
من اولین مانتو بیرونیم یه مانتو خفاشی بود با دو تا منگوله جلوی یقه ش
که البته الان هم دوباره مد شده

بابا Fantastic!!! خیلی پستت زیبا بود,دلم نیومد بدون نظر از وبلاگت برم.:دی. لحظه های خوشحال زندگیت همراه بااسلوموشن فوق العاده بود . آدم یاد این کارتون های ژاپنی میفته که چشماشون از خوشحالی در اومده و برق میزنه ( این قده این کارتون ها و چشماشون رو دوست دارررم) :ایکس

حال و هوای این سکانسهای خوشحالی هم یه چیزیه تو مایه های همین کارتنهای ژاپنی با اون چشمای گنده شون که به قول تو برق میزنن از خوشحالی!
مرسی انرژی مثبت دادی

ای نوستالوژی!!!!!!!!!!

ای زنده گی

راد 1389/06/08 ساعت 16:01

بی خوابی درد مشترک من و پیرمرد خانه ی رو به رویی ست..من آویزان از پنجره به دنبال رد چراغ های روشن پنجره ها و پیدا کردن بی خواب های شهر و پیرمرد با دمپایی پلاستیکی اش بر روی پشت بام کوتاه خانه ی قدیمی اش به دنبال سوسک های سیاه...

وحید 1389/06/08 ساعت 16:01

این رنگای وق و مستهجنِ زشت و قشنگ ، وجود دارند،حتی بیشتر از رنگای سنگین و با پرستیژ،البته رو زمین،آسمونو نمیدونم :-؟

آسمون همه جا هم که میگن یه رنگه
خاکستری نیلی یا رنگ آب دهن مرده شاید
آدم باهاس سر به زیر باشه
با اینقد رنگ وق و مستهجن قشنگ زیر پاش!

آیدین 1389/06/08 ساعت 17:32

باز خوبه به اندازه تمام اهنگ ها و عکس ها و خاطره هات میتونی از یکنواختی در بیای

آره

امیر 1389/06/08 ساعت 18:49 http://my4divari.blogsky.com

خدا کنه زندگیت همیشه همینجور رنگاوارنگ باشه البته مشکی کمتر باشه یا اصلا نباشه یا سفید همش باشه . نه سفید تنها خوب نیست
اصلا رنگین کمونی باشی

حامد 1389/06/08 ساعت 19:55

eeeeeeeee
پس تو منو دوست خودت نمیدونی نه؟؟؟؟؟
Forget me
I do the same I

این جمله ی آخرت منو کشته!
چی چی؟

وحید 1389/06/08 ساعت 22:15

رنگ آسمونو بایست رفت تو آسمون دید،هرکی میگه همش یه رنگه،از پایین دیده،اون وقت اگه بشه سر به زیر بود،چه حالی میده!

موثق 1389/06/09 ساعت 00:28

فردا که منم شوهر کردم رفتم همینجوری پشت سرم حرف می زنی دیگه؟!

مرجان خره
چون اصن خبر نداد
تو اگه یواشکی هم بار و بندیلتو جمع کنی بری از این شهر، باز خر نیستی. چون از خیلی قبلترش بهم گفته بودی!

H.b.P 1389/06/09 ساعت 10:32

آفتاب نشی باز بری زیر ابرها!

نلسون 1389/06/09 ساعت 11:15

چند بار تصمیم گرفتم یه لباس سبز یا نارنجی جیغ برا خودم بخرم
نچ نچ
کشتونده میشم :دی

خوشگله که
بخر

[ بدون نام ] 1389/06/09 ساعت 11:33

http://yade-man2.blogspot.com/

چه اسم خوبی داشت "آبان!"
ماه من

http://mmoeeni1010.blogspot.com/2010/08/2.html

نلسون 1389/06/11 ساعت 14:45

همون اول بابام میکشدم
نمیکشه که
ولی میکشه :دی

اتاق آبان 1389/06/12 ساعت 18:38

حالا که زحمت کشیدید وآمدید کاش یک نظر کوچولوام در مورد کارها می دادید.شاید هم نتونستید ببینید؟

کاش آدرستون رو جا میذاشتید!

اتاق آبان دیگه.
http://yade-man2.blogspot.com/

آخه دفعه ی قبل آدرستو نذاشته بودی

اتاق آبان 1389/06/13 ساعت 08:32

http://yade-man2.blogspot.com/
دفعهءقبلم گذاشته بودم.شما اومده بودی و حسابی ام خوشحال شده بودم.اما ظاهرا؛هیچکش فیلتر شکن نداره.من فکر می کردم از نقاشی های اتاق آبان خوشتون بیاد.به خاطر اون ملکهءبالای صفحه.
بهر حال خیلی ممنون

معلومه که خوشم اومد

می دونم خیلی گیر داده ام ولی دوباره بیاین.
در مورد تصویرام یه چیزی بنویسین
همه رو ببینینا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد