امام حسین می گه عبادت سه جوره؛ از روی ترس، از روی تجارت، از روی عظمت. اینکه از دوزخ نترسیم و اهل معامله با خدا هم نباشیم اونوقت می فهمیم که عبادت - والاترینش نماز - به خاطر عظمت خدا چه حظی داره (شعاری شد، نه؟). یه جا می خوندم آدما وقتی دارن نماز می خونن فکر می کنن هزار تا خدا دارن در حالی که اون لحظه خدا فکر می کنه که فقط همین یه بنده رو داره. / نسبت به چن تا از پست ها تون حرف داشتم اما نگفتم؛ بخاطر شعاری نشدن. شایدم ((رطب خورده که نمی تونه منع رطب کنه)). اما خب: اذان بیاتِ تُرک موذن زاده جای پلمپی نمی ذاره واسه سکوت. شریعتی می گه ((خدا یعنی خود آ)). لاک که سهله، با بدن ناپاک هم می شه نماز خوند (با تیمم البته؛ تفسیر به زلالی آب). یاد یه کاریکلماتورم افتادم؛ دریاچه وقتی خشک می شه تیمم می کنه! به قول مولانا؛ ((لنگ و لوگ و خفته شکل و بی ادب / سوی او می غیژ و او را می طلب)). خدایی که با خلق هر انسانی یه براوو !به خودش می گه (فتبارک الله احسن الخالقین) سزاوراه که چند رکعتی در روز بزنیم به بدن. معتقدم نماز سیمکارت خداست. من خودم اغلب نماز صبحام قضا می شه. بقیه نمازام رو هم سر وقت نمی خونم معمولا. تازه وقت خوندنش تمام خاطرات و مشکلات و ... پاورپوینت! می شن جلو چشمام. باز هم اما خدا، خدای بامرامیه؛ صد بار اگر توبه شکستی باز آی. زیاده جسارت شد و روده درازی.
هی،ننه بابامون چه فکرایی میکردن راجع به ما،چی جوری بارمون اوردن،کاش دست کم چپ چپ نیگامون نکنن وقتی نمازو میپیچونیم.باز خوبه،یادم نبود،یکی از همکلاسیام سر این قضیه با خونه دعواش شد،یعنی منزل باهاش دعوا کردن،یعنی دعواها. راستی وقتی نوشتۀ((الله))رو میندازیم تو آب رَوون،یعنی خدا رو دور ننداختیـــم! به جاش انداختیم تو آب رَوون؟انبر بیاریم،درش بیاریم...
من اسم آن هوس را نماز نمی گذارم . دل است که تو را می کشاند به آنچه خلوص است و یکی شدن . و در دل سپردن ، تمام رنگ ها بی رنگی است حتی اگر ده ناخن لاک زده باشد. مطلبت را دوست داشتم . زیبا بود.
اتفاقا نماز روحه ادمو تازه میکنه.من که هروقت میخونم گناهام سبک تر میشه.کسانی که همیشه نماز میخونن درکش میکنن.من که تا یاد دارم خوندم.الان اصلا نمیتونم نخونم. به قوله این اقا خدا اخرو عاقبتمونو به خیر کنه.!!!
حالا واسه معنویات نه برای تحرک فیزیکی و حرکات ورزشی می تونی که این کار رو کنی . نماز خوندن همراه خودش یه سری حرکات ورزشی داره .... کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی ... این یکی با خودم بود.
نماز بخوانید از هر عبادتی بالاتر است. من که نمیخونم و فکر نمیکنم یه روزی بیاد که بخونم .این خدایی که منتظره ما روزی پنج بار دست و رومونو بشوریم و بیام جلوش خودمونو لوس کنیم و ادا در بیاریم و پاچه خواری کنیم هیچ خدای خوبی نمیتونه باشه! خدا باید عارش بیاد هر روز کارو و زندگیشو ول کنه ببینه کی وضوش درسته ،کی وسط نماز وضوش باطل شد ،کی حواسش پرت شد و... هزار تا چرت و پرت دیگه که این آدمای بیکار از سر شکم سیری در آوردن و میخوان به زور تو سر ماها کنن .من که عمرا این چیزا تو کتم بره حالا چه موذن زاده اردبیلی اذونشو گفته باشه چه شجریان و نمیدونم اندی و یا هر کس دیگه ... ولی فکر کنین اندی بیاد اذون بگه ... چه شود...!
«دوست داشتن، خیلی آن چیزی نیست که تو فکر میکنی. خیلی اسرارآمیز است و خیلی از کسانی که در آن بودند هیچ وقت ندانستند در آنند و خیلی از کسانی که درباره آن حرف زدند، فقط حرف زدند... دوست داشتن، او را با تمام بدیهایش، دوست داشتنی یافتن است. رابطه است چون چیزها نمیتوانند با هم در ارتباطی عمیق باشند مگر آنکه مثل هم باشند و فقط مثلها میتوانند همدیگر را دوست داشته باشند.. دوست داشتن کشش روح است نه کششهای نفس و هوس. کشش قلب است نه کوششهای پوچ و عبث. دوست داشتن، دیگری را داشتن است بدون زنجیر زدن. دیگری را داشتن است در اوج از دست دادن. خوبترینها را برای او خواستن است. حتی اگر خوبترینها، تنها گذاشتن او باشد و حتی اگر واگذاری او به دیگری باشد و حتی اگر مرگ معشوق باشد. دوست داشتن معامله نیست اما در بین مردم جز این نیست. ندیدن و یافتن است. محاسبه نیست. دیوانهپنداریست. ندانسته خواستن است. تکیه به صورت نیست اتکاء به سیرت است. حبابی گذرا و زود مرگ نیست که تو را در بر گیرد و زود هنگام ترکت کند، قلب تو است که تو آنرا در بر گرفتهای اما او بر تو است و تو را با خود خواهد برد. دوست داشتن پریدن است آنگاه که توان پریدن از تو پر زده و پرهای تو را یارای پریدن نیست. پرواز نکردن است آنگاه که پرهای تو آماده باز شدن اند و باد را در بر گرفته اند. دوست داشتن خود را گذاشتن است. از خود گذشتن و از خود گذشتن را آموختن. دوست داشتن دوست را داشتن است و به داشتنی دوست بدل شدن. دوست داشتن آتش گرفتن است نه آن ناگهان تبهای هوس آلود. بلکه آن آتش بیشعله و بیدود. آتشی که هر که آنرا چشید از خود رمید و در خود رویید و بر همه چیز خندید. آتشی که روح منجمد را روان میکند قلب سنگی را مذاب و جان خفته را بیتاب. آتشی که زندگی میگیرد و زندگی میدهد اما آنچه میدهد آن چیزی نیست که گرفته است. خام را پخته میکند، پخته را میسوزاند، سوخته را خاکستر میکند و خاکستر را به باد میدهد و در ابر میباراند. آتشی پر از آرامش و سرشار از تنش. خاموش و پر از جوشش. آتشی که اگر به تو روی آورد خورشید را در تو میآورد. و آنکه خورشید در او متولد میشود اوست که هر لحظه میمیرد. این بهای با خورشید و در خورشید زیستن است. اما خورشید نمیمیرد پس او همیشه به خورشید زنده است حتی اگر هر روز بمیرد» استاد ایلیـا میم
سلام تو هنوز عاشق رنگ قرمزی واسه لاک؟! رنگهای دیگه رو هم امتحان کن من سالهاست تارک صلات هستم نماز بی نماز. روزه بی روزه به سبک خودم خدا رو ستایش میکنم.
پوست پیازی ام دوس دارم خر یه روز بیا بریم سینما تا این فیلم رامبد جوان رو ورنداشتن
امام حسین می گه عبادت سه جوره؛ از روی ترس، از روی تجارت، از روی عظمت. اینکه از دوزخ نترسیم و اهل معامله با خدا هم نباشیم اونوقت می فهمیم که عبادت - والاترینش نماز - به خاطر عظمت خدا چه حظی داره (شعاری شد، نه؟). یه جا می خوندم آدما وقتی دارن نماز می خونن فکر می کنن هزار تا خدا دارن در حالی که اون لحظه خدا فکر می کنه که فقط همین یه بنده رو داره. / نسبت به چن تا از پست ها تون حرف داشتم اما نگفتم؛ بخاطر شعاری نشدن. شایدم ((رطب خورده که نمی تونه منع رطب کنه)). اما خب: اذان بیاتِ تُرک موذن زاده جای پلمپی نمی ذاره واسه سکوت. شریعتی می گه ((خدا یعنی خود آ)). لاک که سهله، با بدن ناپاک هم می شه نماز خوند (با تیمم البته؛ تفسیر به زلالی آب). یاد یه کاریکلماتورم افتادم؛ دریاچه وقتی خشک می شه تیمم می کنه! به قول مولانا؛ ((لنگ و لوگ و خفته شکل و بی ادب / سوی او می غیژ و او را می طلب)). خدایی که با خلق هر انسانی یه براوو !به خودش می گه (فتبارک الله احسن الخالقین) سزاوراه که چند رکعتی در روز بزنیم به بدن. معتقدم نماز سیمکارت خداست. من خودم اغلب نماز صبحام قضا می شه. بقیه نمازام رو هم سر وقت نمی خونم معمولا. تازه وقت خوندنش تمام خاطرات و مشکلات و ... پاورپوینت! می شن جلو چشمام. باز هم اما خدا، خدای بامرامیه؛ صد بار اگر توبه شکستی باز آی. زیاده جسارت شد و روده درازی.
تو کی میمیری من بیام بالا سر جسدت نماز بخونم با انگشتای لاک زده
هی،ننه بابامون چه فکرایی میکردن راجع به ما،چی جوری بارمون اوردن،کاش دست کم چپ چپ نیگامون نکنن وقتی نمازو میپیچونیم.باز خوبه،یادم نبود،یکی از همکلاسیام سر این قضیه با خونه دعواش شد،یعنی منزل باهاش دعوا کردن،یعنی دعواها.
راستی وقتی نوشتۀ((الله))رو میندازیم تو آب رَوون،یعنی خدا رو دور ننداختیـــم! به جاش انداختیم تو آب رَوون؟انبر بیاریم،درش بیاریم...
من اسم آن هوس را نماز نمی گذارم . دل است که تو را می کشاند به آنچه خلوص است و یکی شدن . و در دل سپردن ، تمام رنگ ها بی رنگی است حتی اگر ده ناخن لاک زده باشد.
مطلبت را دوست داشتم . زیبا بود.
خدا عاقبت ما رو به خیر کنه!!
اتفاقا نماز روحه ادمو تازه میکنه.من که هروقت میخونم گناهام سبک تر میشه.کسانی که همیشه نماز میخونن درکش میکنن.من که تا یاد دارم خوندم.الان اصلا نمیتونم نخونم.
به قوله این اقا خدا اخرو عاقبتمونو به خیر کنه.!!!
حالا واسه معنویات نه برای تحرک فیزیکی و حرکات ورزشی می تونی که این کار رو کنی . نماز خوندن همراه خودش یه سری حرکات ورزشی داره ....
کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی ...
این یکی با خودم بود.
واسه حرکات ورزشی برو باشگاه
سر خدا شیره نمال
همین دنیای فانی برای من بس...
نماز بخوانید از هر عبادتی بالاتر است.
من که نمیخونم و فکر نمیکنم یه روزی بیاد که بخونم .این خدایی که منتظره ما روزی پنج بار دست و رومونو بشوریم و بیام جلوش خودمونو لوس کنیم و ادا در بیاریم و پاچه خواری کنیم هیچ خدای خوبی نمیتونه باشه!
خدا باید عارش بیاد هر روز کارو و زندگیشو ول کنه ببینه کی وضوش درسته ،کی وسط نماز وضوش باطل شد ،کی حواسش پرت شد و... هزار تا چرت و پرت دیگه که این آدمای بیکار از سر شکم سیری در آوردن و میخوان به زور تو سر ماها کنن .من که عمرا این چیزا تو کتم بره حالا چه موذن زاده اردبیلی اذونشو گفته باشه چه شجریان و نمیدونم اندی و یا هر کس دیگه ...
ولی فکر کنین اندی بیاد اذون بگه ... چه شود...!
«دوست داشتن، خیلی آن چیزی نیست که تو فکر میکنی. خیلی اسرارآمیز است و خیلی از کسانی که در آن بودند هیچ وقت ندانستند در آنند و خیلی از کسانی که درباره آن حرف زدند، فقط حرف زدند...
دوست داشتن، او را با تمام بدیهایش، دوست داشتنی یافتن است. رابطه است چون چیزها نمیتوانند با هم در ارتباطی عمیق باشند مگر آنکه مثل هم باشند و فقط مثلها میتوانند همدیگر را دوست داشته باشند..
دوست داشتن کشش روح است نه کششهای نفس و هوس. کشش قلب است نه کوششهای پوچ و عبث.
دوست داشتن، دیگری را داشتن است بدون زنجیر زدن. دیگری را داشتن است در اوج از دست دادن. خوبترینها را برای او خواستن است. حتی اگر خوبترینها، تنها گذاشتن او باشد و حتی اگر واگذاری او به دیگری باشد و حتی اگر مرگ معشوق باشد.
دوست داشتن معامله نیست اما در بین مردم جز این نیست. ندیدن و یافتن است. محاسبه نیست. دیوانهپنداریست. ندانسته خواستن است. تکیه به صورت نیست اتکاء به سیرت است. حبابی گذرا و زود مرگ نیست که تو را در بر گیرد و زود هنگام ترکت کند، قلب تو است که تو آنرا در بر گرفتهای اما او بر تو است و تو را با خود خواهد برد.
دوست داشتن پریدن است آنگاه که توان پریدن از تو پر زده و پرهای تو را یارای پریدن نیست. پرواز نکردن است آنگاه که پرهای تو آماده باز شدن اند و باد را در بر گرفته اند.
دوست داشتن خود را گذاشتن است. از خود گذشتن و از خود گذشتن را آموختن.
دوست داشتن دوست را داشتن است و به داشتنی دوست بدل شدن.
دوست داشتن آتش گرفتن است نه آن ناگهان تبهای هوس آلود. بلکه آن آتش بیشعله و بیدود. آتشی که هر که آنرا چشید از خود رمید و در خود رویید و بر همه چیز خندید. آتشی که روح منجمد را روان میکند قلب سنگی را مذاب و جان خفته را بیتاب. آتشی که زندگی میگیرد و زندگی میدهد اما آنچه میدهد آن چیزی نیست که گرفته است. خام را پخته میکند، پخته را میسوزاند، سوخته را خاکستر میکند و خاکستر را به باد میدهد و در ابر میباراند. آتشی پر از آرامش و سرشار از تنش. خاموش و پر از جوشش. آتشی که اگر به تو روی آورد خورشید را در تو میآورد. و آنکه خورشید در او متولد میشود اوست که هر لحظه میمیرد. این بهای با خورشید و در خورشید زیستن است. اما خورشید نمیمیرد پس او همیشه به خورشید زنده است حتی اگر هر روز بمیرد»
استاد ایلیـا میم
چه ربطی به بحث داشت؟!
دولا راست شدن را نیز ما ترک گفته ایم...
سلام تو هنوز عاشق رنگ قرمزی واسه لاک؟!
رنگهای دیگه رو هم امتحان کن
من سالهاست تارک صلات هستم نماز بی نماز.
روزه بی روزه
به سبک خودم خدا رو ستایش میکنم.
پوست پیازی ام دوس دارم
خر
یه روز بیا بریم سینما
تا این فیلم رامبد جوان رو ورنداشتن
تعوذ بالله مگه میشه ...خدارو شیره مالید.خجالت داره...بفهم چی می گی