موذن زاده ی اردبیلی که اذان می گوید، هوس میکند نماز بخواند با ده تا ناخن لاک زده ی قرمزش

من اما سالهاست نه موذن زاده نه خود خدا، ترغیبم نمیکند برای هیچ مدل دولا راست شدنی

نظرات 13 + ارسال نظر

امام حسین می گه عبادت سه جوره؛ از روی ترس، از روی تجارت، از روی عظمت. اینکه از دوزخ نترسیم و اهل معامله با خدا هم نباشیم اونوقت می فهمیم که عبادت - والاترینش نماز - به خاطر عظمت خدا چه حظی داره (شعاری شد، نه؟). یه جا می خوندم آدما وقتی دارن نماز می خونن فکر می کنن هزار تا خدا دارن در حالی که اون لحظه خدا فکر می کنه که فقط همین یه بنده رو داره. / نسبت به چن تا از پست ها تون حرف داشتم اما نگفتم؛ بخاطر شعاری نشدن. شایدم ((رطب خورده که نمی تونه منع رطب کنه)). اما خب: اذان بیاتِ تُرک موذن زاده جای پلمپی نمی ذاره واسه سکوت. شریعتی می گه ((خدا یعنی خود آ)). لاک که سهله، با بدن ناپاک هم می شه نماز خوند (با تیمم البته؛ تفسیر به زلالی آب). یاد یه کاریکلماتورم افتادم؛ دریاچه وقتی خشک می شه تیمم می کنه! به قول مولانا؛ ((لنگ و لوگ و خفته شکل و بی ادب / سوی او می غیژ و او را می طلب)). خدایی که با خلق هر انسانی یه براوو !به خودش می گه (فتبارک الله احسن الخالقین) سزاوراه که چند رکعتی در روز بزنیم به بدن. معتقدم نماز سیمکارت خداست. من خودم اغلب نماز صبحام قضا می شه. بقیه نمازام رو هم سر وقت نمی خونم معمولا. تازه وقت خوندنش تمام خاطرات و مشکلات و ... پاورپوینت! می شن جلو چشمام. باز هم اما خدا، خدای بامرامیه؛ صد بار اگر توبه شکستی باز آی. زیاده جسارت شد و روده درازی.

تو کی میمیری من بیام بالا سر جسدت نماز بخونم با انگشتای لاک زده

وحید 1389/05/09 ساعت 02:34

هی،ننه بابامون چه فکرایی میکردن راجع به ما،چی جوری بارمون اوردن،کاش دست کم چپ چپ نیگامون نکنن وقتی نمازو میپیچونیم.باز خوبه،یادم نبود،یکی از همکلاسیام سر این قضیه با خونه دعواش شد،یعنی منزل باهاش دعوا کردن،یعنی دعواها.
راستی وقتی نوشتۀ((الله))رو میندازیم تو آب رَوون،یعنی خدا رو دور ننداختیـــم! به جاش انداختیم تو آب رَوون؟انبر بیاریم،درش بیاریم...

من اسم آن هوس را نماز نمی گذارم . دل است که تو را می کشاند به آنچه خلوص است و یکی شدن . و در دل سپردن ، تمام رنگ ها بی رنگی است حتی اگر ده ناخن لاک زده باشد.
مطلبت را دوست داشتم . زیبا بود.

محمدحسین 1389/05/09 ساعت 10:13

خدا عاقبت ما رو به خیر کنه!!

اتفاقا نماز روحه ادمو تازه میکنه.من که هروقت میخونم گناهام سبک تر میشه.کسانی که همیشه نماز میخونن درکش میکنن.من که تا یاد دارم خوندم.الان اصلا نمیتونم نخونم.
به قوله این اقا خدا اخرو عاقبتمونو به خیر کنه.!!!

لی 1389/05/09 ساعت 14:11 http://leee.us

حالا واسه معنویات نه برای تحرک فیزیکی و حرکات ورزشی می تونی که این کار رو کنی . نماز خوندن همراه خودش یه سری حرکات ورزشی داره ....
کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی ...
این یکی با خودم بود.

واسه حرکات ورزشی برو باشگاه
سر خدا شیره نمال

ح.ف. 1389/05/09 ساعت 16:42 http://unknown89.blogfa.com

همین دنیای فانی برای من بس...

مهدی 1389/05/09 ساعت 17:09

نماز بخوانید از هر عبادتی بالاتر است.
من که نمیخونم و فکر نمیکنم یه روزی بیاد که بخونم .این خدایی که منتظره ما روزی پنج بار دست و رومونو بشوریم و بیام جلوش خودمونو لوس کنیم و ادا در بیاریم و پاچه خواری کنیم هیچ خدای خوبی نمیتونه باشه!
خدا باید عارش بیاد هر روز کارو و زندگیشو ول کنه ببینه کی وضوش درسته ،کی وسط نماز وضوش باطل شد ،کی حواسش پرت شد و... هزار تا چرت و پرت دیگه که این آدمای بیکار از سر شکم سیری در آوردن و میخوان به زور تو سر ماها کنن .من که عمرا این چیزا تو کتم بره حالا چه موذن زاده اردبیلی اذونشو گفته باشه چه شجریان و نمیدونم اندی و یا هر کس دیگه ...
ولی فکر کنین اندی بیاد اذون بگه ... چه شود...!

asemani 1389/05/10 ساعت 01:45 http://ostad-iliya.org

«دوست داشتن، خیلی آن چیزی نیست که تو فکر می‏کنی. خیلی اسرارآمیز است و خیلی از کسانی که در آن بودند هیچ وقت ندانستند در آنند و خیلی از کسانی که درباره آن حرف زدند، فقط حرف زدند...
دوست داشتن، او را با تمام بدی‏هایش، دوست‏ داشتنی یافتن است. رابطه است چون چیزها نمی‏توانند با هم در ارتباطی عمیق باشند مگر آنکه مثل هم باشند و فقط مثل‏ها می‏توانند همدیگر را دوست داشته باشند..
دوست داشتن کشش روح است نه کشش‏های نفس و هوس. کشش قلب است نه کوشش‏های پوچ و عبث.
دوست داشتن، دیگری را داشتن است بدون زنجیر زدن. دیگری را داشتن است در اوج از دست دادن. خوبترین‏ها را برای او خواستن است. حتی اگر خوبترین‏ها، تنها گذاشتن او باشد و حتی اگر واگذاری او به دیگری باشد و حتی اگر مرگ معشوق باشد.
دوست داشتن معامله نیست اما در بین مردم جز این نیست. ندیدن و یافتن است. محاسبه نیست. دیوانه‏پنداریست. ندانسته خواستن است. تکیه به صورت نیست اتکاء به سیرت است. حبابی گذرا و زود مرگ نیست که تو را در بر گیرد و زود هنگام ترکت کند، قلب تو است که تو آنرا در بر گرفته‏ای اما او بر تو است و تو را با خود خواهد برد.
دوست داشتن پریدن است آنگاه که توان پریدن از تو پر زده و پرهای تو را یارای پریدن نیست. پرواز نکردن است آنگاه که پرهای تو آماده باز شدن اند و باد را در بر گرفته ‏اند.
دوست داشتن خود را گذاشتن است. از خود گذشتن و از خود گذشتن را آموختن.
دوست داشتن دوست را داشتن است و به داشتنی دوست بدل شدن.
دوست داشتن آتش گرفتن است نه آن ناگهان تبهای هوس آلود. بلکه آن آتش بی‏شعله و بی‏دود. آتشی که هر که آنرا چشید از خود رمید و در خود رویید و بر همه چیز خندید. آتشی که روح منجمد را روان می‏کند قلب سنگی را مذاب و جان خفته را بی‏تاب. آتشی که زندگی می‏گیرد و زندگی می‏دهد اما آنچه می‏دهد آن چیزی نیست که گرفته است. خام را پخته می‏کند، پخته را می‏سوزاند، سوخته را خاکستر می‏کند و خاکستر را به باد می‏دهد و در ابر می‏باراند. آتشی پر از آرامش و سرشار از تنش. خاموش و پر از جوشش. آتشی که اگر به تو روی آورد خورشید را در تو می‏آورد. و آنکه خورشید در او متولد می‏شود اوست که هر لحظه می‏میرد. این بهای با خورشید و در خورشید زیستن است. اما خورشید نمی‏میرد پس او همیشه به خورشید زنده است حتی اگر هر روز بمیرد»
استاد ایلیـا میم

چه ربطی به بحث داشت؟!

دولا راست شدن را نیز ما ترک گفته ایم...

نازنین 1389/05/10 ساعت 12:04

سلام تو هنوز عاشق رنگ قرمزی واسه لاک؟!
رنگهای دیگه رو هم امتحان کن
من سالهاست تارک صلات هستم نماز بی نماز.
روزه بی روزه
به سبک خودم خدا رو ستایش میکنم.

پوست پیازی ام دوس دارم
خر
یه روز بیا بریم سینما
تا این فیلم رامبد جوان رو ورنداشتن

ریحانه 1389/05/10 ساعت 14:06

تعوذ بالله مگه میشه ...خدارو شیره مالید.خجالت داره...بفهم چی می گی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد