یک عدد "من" به شکل دردآور و وحشتناکی دلش گرفته 

زنگ نزنین، خاموشم 

چرا بلاگ اسکای اسمایل خودکشی نداره؟

نظرات 7 + ارسال نظر
علیرضا راد 1389/03/30 ساعت 00:35

لبخند به فردا
وقتی آسمان دلت ابری است و امیدی به فردا نداری خورشید دل را روی ساحل زندگی ترسیم کن و در برابر امواج ناامید توفان زندگی تسلیم نشو.تا روزی شاهد ملاقات دوباره آسمان آفتابی با خورشید دلت شوی.روزی که نور به امید لبخند میزند
البته همه حرفها کلیشه ایند و از یک فرم خاص امید واهی تبعیت میکنن و و کلا ایرانی جماعت خوب بلده شعار بده ولی نوشتم خواه بپذیر خواه نپذیر
اینم رو این بذار که:بزرگترین درس زندگی این است که گاهی احمق ها هم درست می گویند
در دنیا هیچ چیز نیست که به یک لبخند بیازد


علیرضا راد 1389/03/30 ساعت 00:37

اینم آخریش:شخصیت هر کسی با رفتارش شناخته می‌شود
نه با کلماتی که بر زبان می‌آورد


کلیدش دست کیه !!
بگو بیاد بازش کنه ما حوصله نداریم ها ....

۳۶۰ 1389/03/30 ساعت 01:42

یه دونه اسماعیل داشت
فک کنم رفته مرخصی!!!

لو دیـریا 1389/03/30 ساعت 09:32

سلام آجی صدی
مــــــــــــــــــن چش شده ؟!
میدونی آدما دلشون بگیره چیزای بیشتری یاد می گیرن تازه تو از نوع وحشتناکشی ، البته بعضی اوقات برعکسشم می تونه باشی ... خودکشــــــــــی:-)

به قولی: گاهی وقتا هزار دلیل داریم واسه خودکشی اما می بینیم فقط یک دلیل کافیه واسه زندگی.
دلی که زنگ خورده دیگه زنگ نمی زنه!
اغلب دلگرفتگی ها به دلیل از دست دادن و غنیمت ندونستن فرصتهاست؛ فاصله میان طلب تا مطلوب.

علیرضا راد 1389/03/30 ساعت 19:58

برات یه شعر از زنده یاد صالح سنگبر می نویسم کسی که شرافت راستین آبروی کلمه بود
از غم چه بگم که داخلی غرکم مه
از خم چه بگم که خارج از درکم مه
به مه تو بگه که می کی ام؟نافهمم نافهمم
عمری مه به دنبال چه ام؟نافهمم نافهمم
از دست خودم یه عمرین حیرونم
سرگشته تر از آدم سرگردونم
شو تا به سحر همیشه مه نالونم
خودم هم دگه خسته بودم از کارونم
زندونی زندون زمون بودم مه
از دست خدا هم نگرونم بودم مه
یا رب تو بدو دوای دردم هاده
نادی تو دوا بدو تو مرگم هاده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد