Don't smile, it's your Birth

تولدها همیشه ی خدا برای من مهم بوده ند.

اونقدری که اگه الان بپرسید چند سالته بدون یک صدم ثانیه مکث جواب بدم "23 سال و 6 ماه و 10 روز"... اینقدر زود بزرگ شدم که خود همبازیهای بچگی هام هم ندیدند قد کشیدن محدود قد و زوال قواره م رو. گرچه حتی بچگی هام هم به این نفهمی که الان می بینندم نبودم. اقلا به قول مادرم که صداقت بی رحمانه ای در نقد آدمها داره، تمام کودکی من به جای کارتن نگاه کردن و لی لی، صرف چیزهایی شد که تعریف کردنشان هم عجیب و خارج از بلندپروازی های معمول یک دختربچه ی ساده ست.

پیر شده م، سن رفیق بازیم نیست. سن رفیق عوض کردنم هم گذشته. استخوان ترکانده م توی عوض بدل کردن عوضی ها باهم. اسم عامش رفیق بازی بود. الان من مانده م و چند رأس آدم و تفاله های خاطرات تخمی ام از هرچی تولد بود توی این سالها.

آقایان و خانم هایی که باید بفهمند، فهمیده ند لابد.


پ.ن: تولد پری سا بود امروز. دلم می خواست مهربان تر براش آپ میکردم، نشد.

نظرات 5 + ارسال نظر
لی 1389/02/30 ساعت 17:37 http://leee.us

از اینکه ما را جز همان رئوس حساب کردید ممنون .
برای آپ کردن هم می توانستید اما نخواستید مهربان تر باشید...

1. چه خاطره ی تولدی ای از تو دارم مگه که به خودت مشکوکی؟
2. نه می خواستم نه می تونستم.
:|

دانیال 1389/02/30 ساعت 21:42

مبارک است پریسا خانوم.
خوش باشی و موفق، در کنار خانواده و دوستان.

لی 1389/02/30 ساعت 23:40 http://leee.us

فکر کردم منظورت کل دوستات بود...
((دلم می خواست مهربان تر براش آپ میکردم، نشد. ))
دلت میخواسته ، پس چرا می گی نمی خواستم
در مورد جوابها یی هم که می خوای بدی بگم : شما درست می فرمائید...

شما درست می فرمائید...

تولدش مبارک

یه روز میایم انرژی بگیریم که ...!!!
اصلا بهت نمیاد این جوری باشی!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد