یادداشت های یک غربتی بر طهران تهران

با همه ی محشر و مزخرفی اش، آخر نشستم پای طهران تهران


مهرجویی جونم از نظر من ِ (به قول قهرمان داستان تو) غربتی، حتی برای شعور گروه سنی الف هم باید بیشتر از اینها احترام قائل بود که کل قصه اینقدر صمیمیت و خوبی و مهربانی و درک متقابل و همدردی و از این چرت و پرت ها موج نزند و حالت تهوع به آدم ندهد.

حتی شنل قرمزی و سیندرلا و سفیدبرفی هم توی دنیای خاکستری شان آدم بده داشتند.

مهرجویی عزیز سفارشی بودن یک کار، دلیل مایه نگذاشتن برای آن کار نیست.

بیا قبول کنیم اینقدر تنبل شده ای که به حکم مهرجویی بودنت، از توانایی های مهرجویی ِ مهمان مامان در به تصویر کشیدن صمیمیت آدمهای یک لاقبای پایتخت، سواستفاده کرده ای. شرط می بندم تمام مدت ساخت روزهای آشنایی طهران تهران، آن عینک گردت را زده بودی و چرت میزدی روی صندلی کارگردانی ات.

قصه ات تا آن جا به دلم نشسته بود که آن به اصطلاح پانسیون را هنوز رو نکرده بودی. تمام ذوق و شوق و انرژی ام از یکدستی فیلم ات، پانته آ بهرام ات و همه ی پیر پاتال های فیلم ات، پشت در آن عمارت عجیب غریب جا ماند. کجای دنیا سقف خانه ی کسی روی سرش خراب می شود و خیلی خیلی اتفاقی می خورد به پست آدمهایی که خیلی خیلی خیلی مهربان و خیلی خیلی خیلی ثروتمند اند، آدمهای مهربان مرفهی که مدام لبخند می زنند، به زور می برندت گردش، به زور می برندت رستورانی که کلی غذاهای چسان فسان دارد. به زور می برندت خانه ی شان، به زور 7 جور غذا و سوپ و دسر و مخلفات مهمانت می کنند. به زور صبحانه ی اعیانی برایت مهیا میکنند و دست آخر به زور خانه ی درب و داغان و کلنگی ات را با دست خودشان تعمیر و آب و جارو می کنند؟!

کجای دنیا؟

احیانا طهران!


پ.ن: من مانده ام آدم فقیره ی فیلم ات چرا باید توی خانه ی درندشتی زندگی کند که دست کم یک میلیارد می ارزد؟! و تازه هنوز 11 ماه از قسطش مانده! آدم اینقدر فقیر؟!


سیم آخر حتی سیم دو هم نبود، چه برسد به سیم آخر

مهدی کرم پور گرامی، یک فیلم اجتماعی لزوما نباید فیلمی باشد پر از پسر و دختر جوان بسیار فهمیده و رنج کشیده و عصبانی ِ قربانی نسل قبلی، که مدام داد می زنند، بغض میکنند، سکوت میکنند، شعار می دهند، لیچار بار قبلی ها می کنند. آنقدر فهمیده اند که عروسک های دو تومنی چینی را بیشتر از دستبند انگشتر دوست دارند! و آنقدر احمق اند که برای جبران سرخوردگی های اجتماعی شان با پژو 206 توی اتوبان کورس می گذارند و احمقانه می میرند!

سکانس زورخانه ات داشت حالم را بهم می زد کرم پور. چقدر آن آدم معلوم الحال ته ریش دار یقه بسته ی سکانس زورخانه ات دیالوگ های کوبنده و هندی وار بلد بود! چقدر آدمها احمق اند که با یک مهمانی رفتن تا ابد در این مملکت ممنوع الفعالیت می شوند و چون به بن بست رسیده اند یا باید بروند خارج (!) یا بمیرند توی اتوبان، با 206! چقدر رعنا آزادی ور ات داد می زد توی فیلم. چقدر عقده ی همه ی غصه های عالم را داشت. یک بابای بد و سنتی و نفهم و حاجی! یک مادری که سینه ی قبرستان است، یک دوست پسری که تکلیفش با خودش مشخص نیست، یک مملکتی که خفه اش کرده نمی گذارد گیتار بزند. چقدر حاجی فیلم ات را نفرت انگیز و نفهم و سنتی مآب نشان دادی. چقدر آدمهای تیپیک و کلیشه ای ات یکدست سیاه بودند. چقدر رضا یزدانی وصله ی ناجور فیلم ات بود، با آن ضعف کلامی اش در دیالوگ گفتن. جوان های یاغی ات اینقدر ضعیف و بی ثبات و عصبانی بودند، که من هرگز نفهمیدم چه گذشته ی تلخ و دردآوری داشته اند که اینقدر پر از نفرت اند؟ (همه ی ما عصبانی ایم، اما نه این شکلی! عصبانیت شکل های معقول تر و باورپذیرتری هم دارد!)

اینها به کنار، این پدیده ی رپ خواندن برزو ارجمند وسط تاثیرگذارترین قسمت فیلم، واقعا ایده ی کدام آدم شوخ طبعی بوده؟!

تنها نکته ی مثبت سیم آخر، صدای زنده و عاصی رضا یزدانی بود، قلب تمام فیلم با قدرت ترانه ی پایانی اش میتپید. به قول دوستان، انگار کرم پور برای ترانه ی سیم آخر فیلم ساخته، نه ترانه ی سیم آخر را برای فیلم!

کجای دنیا اینقدر جوان عصبانی ِ (که جوانترین شان دست کم 10 سال از من بزرگتر بود) ضعیف و فهمیده وجود دارد که همگی زخم خورده ی نسل قبلی ِ ترجیحا حاجی بازاری و سنتی و لهجه دار و چاق و اخمالو و یک عده آدم ناشناس عجیب ته ریش دار یقه بسته ی عقده ای اند که همه ی آمار ریز آدم را (معلوم نیست از کجا؟!) دارند و می زنند توی دهنت که نتوانی توی این مملکت پیشرفت کنی. لج اند کلا با تو!

تهران لابد!


پ.ن: اگه عاشق صدای رضا یزدانی نبودم، پا نمی داد پا شم برم طهران تهران ببینم!

نظرات 16 + ارسال نظر
میلاد 1389/02/04 ساعت 11:16

اوهوی مهرجویی کار بدم بسازه بازم مهرجویه ها..!

مگه قراره همه فیلم های آدم خوب در بیاد...؟


.
.
.

در مورد اون خواننده رپم موافقم..!!!

بت نسازین اینقدر از آدمها
همین کارا رو کردین هر سال شاهد مزخرفاتی هستیم که کیمیایی تحت عنوان فیلم تحویلمون میده
این جمله تم نفهمیدم "مگه قراره همه فیلم های آدم خوب در بیاد...؟"

میلاد 1389/02/04 ساعت 11:16

الان دیگه برم یونی..!!!!!؟

برو :)

میلاد 1389/02/04 ساعت 11:27

نرفتم که...! موندم تا جواب بدی...!!!

ببین تو یا عاشق مهرجویی هستی یا نه... اگه هستی

پس اگه فقط بهت تصویر یه چوبه خشکو نشون بده باید

عاشقانه بهش نگاه کنی..! و غر نزنی..!!!

این جمله تم نفهمیدم "مگه قراره همه فیلم های آدم خوب در بیاد...؟"

.

منظورم این بود که یعنی هیچکاکم بخدا فیلم بد داشت..!

چه برسه به داریوش....!

عاشقانه چیه بابا؟
ولم کن
شده جریان پیکاسو که برای ثابت کردن "حد و مرز هنر" به شاگرداش، آب دماغشو با کاغذ میگیره همونو به عنوان یه اثر هنری فلان هزار دلار میفروشه
چنان استقبالی میکنند که بار دوم کاسه ی توالتشو رو یه بوم خالی میکنه و میذاره خشک شه اونو دوبرابر قبلی میفروشه
بعد از مرگش تو وصیت نام ش مینویسه چقد انسان ها احمق اند که چون "من" ام، حاضرند برای فضولات کاسه ی توالت هم به عنوان یک اثر هنری، اینقدر خرج کنند.
حالا شده قصه ی شما
هیچکاکم هیچکاکه
خدا نیس
چه برسه به داریوش!

میلاد 1389/02/04 ساعت 11:38

من که قاتع نشدم..!!!

طهرانم هر چه قدر باشه

گاو ؛ اجاره نشین ها ؛ سارا ؛ درخت گلابی ؛ مهمان مامان ؛


علی سنتوری......... نمیذاره خون ِ مهرجوییم کم شه...!

من رفتم ؛ اگه استاد گفت چرا دیر کردی می گم داشتم وبلاگ

می خوندم..!!!

برو سر کلاست منو بهونه نکن
اهه!

اگهی90 1389/02/04 ساعت 11:46 http://www.agahi90.com

درج اگهی استخدام
درج اگهی رایگان
کالا و خدمات خود را به رایگان معرفی نمایید
اگهی 90
www.agahi90.com

خونه ت آباد
آگهی بدم واسه کدوم خدماتم؟!

لی 1389/02/04 ساعت 12:37 http://leee.us

سلام
من با اگهی 90 موافقم . درج اگهی رایگان. درج اگهی استخدام....
---------------------------------------------------------------------
توی هر دو فیلم به قول شما عدم شخصیت پردازی و استفاده از تیپ های کلیشه که حال آدم دیگه ازشون بهم میخوره یکی از دلایل ضعف فیلمها بود .
که اگه با شخصیت های درست و حسابی پرداخت شده رو برو می بودیم ، قصه ها هم خواه نا خواه دست خوش تغییر می شد . وقتی قصه نغییر می کرد .
من نمی دونم تا کی می خوان بگن تهران شهر باحالیه ... شهری که تا به حال هزار تا فیلم مستند و داستانی دربارش ساخته شده . حتی برای کوچه پس کوچه هاش... به غیر از تعدادی از این فیلم ها می شه گفت اکثرشون با المان های تکراری رو برو هستیم که توی فیلم طهران تهران هم دیده شد . برج میلاد . مترو ( فهمیدیم مترو هم دارین). میدون آزادی و...
از هر جا بخوایم صحبت کنیم باز به مسائل دیگه ای بمی خوریم که نمیشه نگفتشون...

غربتی!
من با این تهرانی سازی ها موافقم اتفاقا
پایتخت فرهنگی هنری سیاسیه ناسلامتی
هزار جور جذابیت توش داره که متاسفانه کل شهرای ایرانم جمع کنی قد یکیش نمیشه
ولی این مترو و برج میلاد دیگه واقعا حال آدمو بهم میزنه
خوبه باز این پله برقی پل هوایی هفت تیر توش نبود که دیگه آلرژی دارم بهش!
بابا ما دریای به این گنده گی داریم صداشم درنمیاریم!

جیغ 1389/02/04 ساعت 12:43

ایندفه باهات موافقم درست میگی...

آخیش!

لی 1389/02/04 ساعت 15:28 http://leee.us

پس بهتره برید توی همون شهر که پایتخت همه چی هست زندگی کنید و قید این شهر و آدمای حقیرش هم یزنید ...
شما هم جز اون دسته از آدمائی هستید که اصلا انگار نمی بینید چقدر به خاطر همین پایتخت به باقی شهرای ایران ظلم کردند ... به همین شهری که توش داری زندگی می کنی . حسرت همه چیز رو روی دل تمام مردم این مملکت گذاشتن به واسطه ی پایتخت بودنش...
همین فیلم تهران طهران نمونه بارز زندگی مرفهین بی درده . حتی آدم فقیراش هم خوشبختن ...
و تنها مشکل جووناش شده لغو مجوز کنسرت...
ای دختر شهرستانی گوش کن اگر چه تکراریه و صد بار هم گفتم اما باز می گم .
اونا به وحشیانه ترین شوخی هاشون می گن شوخی شهرستانی ...
تو هم جر همون شهرستانیایی هستی که
داری سنگ پایتخت رو به سینه می زنند . می تونی بری توی همون شهر و هویتت رو پشت لحجه ی اونجایی مخفی کنی و افتخار کنی که تو هم یک پایتخت نشین هستی...
نمی دونم ایا تو تمام دنیا مثل این مملکت نا برابری هست؟

اینکه آدم فقیرای اینجا بدبختن به من هیچ ربطی نداره
از بی عرضگی خودشونه
چشمشون کور، فقیرای این شهرم برن بندرگردی به همت شهرداری بندرعباس (!) بهشون خوش بگذره
یادم نمیاد تعریفی کرده باشم از پایتخت و غرور کاذب پایتخت نشین ها
من از آدمایی که فک میکنن ایران دو دسته ست: "1. تهران 2. بقیه ی شهرستان ها" بیزارم. حالا تو هم هی بیا دسته بندی کن واسه من!
هرموقع بندریا یاد گرفتن آدما رو به "بندری و سرحدی" تقسیم نکنن و لفظ ساهار رو از پشت یه سرحدی بردارن، همتون پیشرفت میکنین
صدبرابر فرهنگ پایین یه تهرانی رو یه بندری هم داره، وقتی با تحقیر به یه غیربندری نگاه میکنه و اون رو مسبب همه ی بدبختیا و فقر و فلاکتش میدونه
من عقده ی شهرنشینی ندارم که از این شهر کوچیک فرار کنم برم تهران نشین شم. لهجه ی هیچ جایی رو هم ندارم که با رفتنم به پایتخت، قایمش کنم!
پایتخت اینقد گنده ست که نیازی به من نداره سنگشو به سینه بزنم
نیازی هم به تو نداره رجز بخونی واسش
.
.
.
از ماست که بر ماست!

لی 1389/02/04 ساعت 15:57 http://leee.us

اینکه سنگش رو به سینه زدید این متن رو نوشتم ...
دو اینکه :
(( هزار جور جذابیت توش داره که متاسفانه کل شهرای ایرانم جمع کنی قد یکیش نمیشه ))
همین جمله ی بالائی اندازه صد تا تقسیم بندی تهران و باقی شهرستانا داره جواب میده ...

من بحثم سر ظلمیه که به مردم اینجا شده ... اگه جنابعالی هم توی خونه پدرت نذاره از جات تکون بخوری و تو خونه تا ابد بمونی قیافت میشه شبیه به زنای قاجاری . پس فکر نکن همه چیز دست خودته و تو ئی که نمی خوای به جائی برسی...
اگر اون آدمهای عقده ای قدرت رو به دست نمی گرفتند الان بعد از سی سال هرمزگان از منطقه ی محرومی در میومد ...

اگر یه بندری می گه سرحدی مطمئن باش از پر دردیشه اما وقتی یکی میگه شوخی شهرستانی مطمئن باش از بی دردیشه...
اون زمون که لفظ ساهار میومد پشت واژه ها مال زمونی بود که جوونای این شهر هنوز از زور بدبختی و بیچارگی دزد و زور گیر نشده بودند و داشتند به هوای قلدر بودنشون ده نفری می ریختن سر یه نفر و میزدنش . الان چقدر از اون زمون گذشته ؟ الان چقدر داره از زمان استفاده ی این واژه میگذره و شما توی ده پونزده سال پیش داری سیر می کنی دوست من...
من و جنابعالی هم فکر نکن داریم از زور خوشبختی می ترکیم . ما توی این شهر با سیلی صورت خودمون رو سرخ نگه داشتیم . ما هم قربانی تفکرات احمقانه ی یک سری از آدمائی شدیم که به جز پایتخت قلبشون برای هیچ جای دیگه نمی تپه ... مطمئن باش به جز من و شمایی که داریم توی این شهر زندگی می کنیم برای هیچ کس مهم نیست مردم اینجا دارن تو چه شرایطی زندگی می کنن.

این جمله ای که من نوشتم دقیقا تقسیم نابرابر امکانات ازش برمیومد نه سنگ پایتخت رو به سینه زدن!
چه ظلمی به مردم اینجا شده که خودشون توش دست نداشتن؟!
نصف گناه ظلمی که به یک ملت میشه گردن قوم مظلومه
چرا اینقد ننه من غریبم بازی درمیارید؟
سفسطه نکن دوست عزیز
بی دردری و پردردی یک نسل رو نمیشه از نوع بیان کردن کلماتشون فهمید. اگه یکی شهرستانی بودن رو از رو بی دردری میکوبونه تو سر شما، شما هم سرحدی بودنش رو از رو بی فرهنگی می کوبونید تو سرش
به درد هیچ ربطی نداره
آقای لی، دفاع نکنید از اراذل و اوباش شهرتون
هیچ کس از زور بدبختی و بیچارگی دزد و زورگیر نمیشه
آدم از زور بدبختی و بیچارگی میره کار میکنه از این فلاکت بیاد بیرون
نمی ایسته سر چهارراه چاقو بکشه پول زور از مردم بگره
بی شعوری و بی فرهنگی یک نسل، زمان بندی نداره
چرا یه یزدی یا اصفهانی باید دلش برای توی بندری بسوزه؟ چرا باید برای کسی مهم باشه؟ چرا فک میکنی بندرعباس مرکز جهانه و مردمش نظر کرده ند؟!

لی 1389/02/04 ساعت 16:25 http://leee.us

متن من همچین چیزی رو نمیگه که ما مرکز جهانیم و نظر کرده ...
اگه یکم تاریخ این شهر رو مرور کنید می بینید که کی خیانت کرد به حق این مردم . خودشون یا دیگرون ؟
اون جمله ای هم که شما می گید نشونه ی بی فرهنگیه یک بار گفتم که دیگه شما الان تو سطح شهر کمتر میشنوید نسبت به گذشته یا اصلا نمیشنوید . من بیشتر عمرم رو کنار مردمی زندگی کردم که می دونم چیشون از پردردیشونه وچیشون از بی دردی...

((آدم از زور بدبختی و بیچارگی میره کار میکنه از این فلاکت بیاد بیرون))

مرور کنید تاریخ رو ببینید که چه موقع امثال کارگرای معدن فاریاب که همشون هرمزگانی بودن اخراج شدن و معدن به کرمان سپرده شد .
این تازه یه نمونشه . الان هم نسل هایی که دارن میان دارن چوب خیانت هایی رو می خورن که به پدراشون شده .

(( من با این تهرانی سازی ها موافقم اتفاقا
پایتخت فرهنگی هنری سیاسیه ناسلامتی ))

این هم جمله ای که میگین سنگش رو به سینه نمی زدید ...
بگذارید انقدر از این شهر بسازند که بشه همون بتی که همیشه ازش اسم می بری و از اون طرف همه ی هرمزگانی ها رو قاچاچی بدونن . این هم که به شما ربطی نداره حتماً؟
تا حالا شده کسی بهت بگه تو شهرتون درخت هم هست؟
من بحثم سر این مسائله که به اونجا کشیده شد...

سکوت مردم این شهر در برابر خیانتی که بهشون شد که تقصیر من نیست!
عجب بساطی شده
سابقا می گفتند "گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل؟"
امروز باید بگن "گیرم که پدر تو رو از کار اخراج کردن، تو چرا تریپ ورداشتی؟!"
بسازند
نسازند
من مخالف بت ساختنم
همونطور که تو این پستم هم گفتم
ولی قبول کن 90 درصد حق و حق خواهی توی اتفاقات سیاسی اخیر ایران، منشاش پایتخت بوده. قبول کن تهران پتانسیل درستی برای پایتخت فرهنگی سیاسی بودن داره. یکی اعتراض میکنه که تو چرا اینقد کج فهمی؟ اینا شعار نیست و ما داریم زجر میکشیم تو تهران. تو هم از این طرف اینجوری متهمم میکنی
به من چه؟ من فیلم نقد کردم برحسب برداشت کاملا شخصیم. یک کلمه هم از حرفم برنمیگردم برای خوشایند تو یا اون دوست تهرانیم
هرکی با ملیت کسی مشکل داره بشینه با خودش درمیون بذاره. منو واسطه نکنین
.....................................................
بله نه تنها راجع به درخت پرسیدن ازم، بلکه راجع به چیزای دیگه هم پرسیدن. این پست رو مطالعه بفرمائید:
http://mymadhouse.blogsky.com/1389/01/27/post-683

لی 1389/02/04 ساعت 17:03 http://leee.us

کسی شما رو متهم نکرده که بگه سکوت اونا تقصیر شماست ...
اگه سنگ یه شهری رو به سینه نمی زنید پس مردم یه شهر هم مقصر و مسبب تمام عقب موندگی هاش نکنید ...

هر شهر دیگه ای هم اگه پایتخت می بود و 15 میلیون جمعیت می داشت مطمئن باشید میشد منشا حق و حق خواهی و چه بسا ممکن بود نتیجه بهتری هم بده ...

بحث از نقد فیلم شما شروع نشده
از یک پاسخ به کامنت من شروع شد ...
منظور شما هم از اون دوست تهرانی متوجه نشدم ...
شما هم در ابتدا خودتون رو وکیل دفاع از حقوق شهر و شهر نیشینی اونجا کردید . کسی حرفی نداشت که ... ((می تونید برید پاسخ اولین کامنتی که برای من گذاشتید رو بخونید))


والا ...
. بعضی ها که کمرشون خورد شده زیر اشتباهات گذشته تریپ برداشتن . اون خانواده ای که نمی تونه و واقعا هم نمی تونه در واقع می تونه و تریپ برداشتن .
نه اینکه همه چی به مساوات تقسیم شده . همه می تونن برن کار کنن اما دلشون نمی خواد . دلشون می خواد تریپ بردارن . والا ....
به من و شما چه ، ها؟

مطمئنا مردم یک شهر مسبب بدبختی و عقب موندگی همون شهر اند و به شهرهای کناریش هم هیچ ربطی نداره.
چه تهران
چه علی آباد کتول
چه بندرعباس

لی 1389/02/05 ساعت 00:26 http://leee.us

البته ربط داره . خیلی هم ربط داره . ولی الان بیشتر بحث من سر افرادیه که ظلم کردن به این مردم . اونا قدرت داشتند و ظلم کردند . کاریش هم نمیشه کرد . پس اگه یه گردن کلفت اومد گرفت یه نفر رو یه فصل کتک زد .حقشه . می خواست راست راست تو خیابون نره . چون اون زور داشته اومده زده . مضروب هم از بی عرضگی خودش بوده که کتک خورده . می خواسته بزنتش حتی اگه طرف مقابلش آرنولد بوده باشه... والا... البته اون مضروب همه ی ما می تونیم باشیما...

بره دفاع شخصی یاد بگیره
من قد خودم بلدم

محی 1389/02/05 ساعت 19:22 http://dardelgosha.blogsky.com

با احترام به نظرت اما در مورد اپیزود اول کاملاً خالفم.
مهرجویی فیلم زیبایی ساخت و خیلی هم لذت بردم. مگه چی میشه یه روز همه چی قشنگ باشه؟ همیشه باید یه چیزی سیخمون کنه؟ 1 ساعت تو سینما هم نمیشه همه جی خوب باشه.

لی 1389/02/05 ساعت 20:14 http://leee.us

به اون سادگی هم که فکر می کنید نیست. همه چیز در کلام دست یافتنیست.

ماهی بالی 1389/02/09 ساعت 13:36

کدام دنیا؟
چطور متوجه نشدی . همون دنیایی که مهرجویی آرزو دارد وجود داشته باشد. که البته ندارد.

از فیلمسازهای مثلا مولف بیزارم
مجبورت میکنند دنیا رو جوری ببینی که دلشون میخواد

ماهی بالی 1389/02/09 ساعت 13:40

دعوای لیمن منلی رو تموم کنید . لطفا

دعوا نداریم
مفاهمه میکنیم
اگر دوستان زبان منطق بلد باشند من تا آخرش هستم
خوبه که در جریان دعواهای فیس بوکی نیستید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد