بارون اومد خیس شدیـــــــــــــــــــــــــــــــم...

امتحان ندادم. جیم زدم. رفتیم لب دریا عکاسی. ساندویچ خوردیم. حال دااااااااااااااد.

بارون اومد خیس شدیم. برف نیومد هیچی نشدیم هیشکیم ما رو نخورد.

چه معنی داره روز دانشجو از آدم امتحان بگیرن؟

حالا استاده شعور نداره نمیفهمه. من که می فهمم نباید پا شم برم امتحان بدم که. اهه

امروز کمیک ترین و مزخرف ترین 16 آذر تمام زندگی من بود!

تمام سهم من از 16 آذر یک کارت دانشجوئیه که ته کیفم سنگینی می کرد، با یه دفترچه یادداشت مشکی که با کج سلیقگی روش نوشته: "دانشجو روزت مبارک"


آخر هفته دارم میرم مزرعه ی توت فرنگی. هرکی دست به سینه بشینه سر جاش شلوغ نکنه می برمش.

نظرات 12 + ارسال نظر

سلام خوشحال میشم یه سری به من بزنی

آخی
میدونی چند وقت بود از این کامنتا نداشتم؟

من! دست به سینه!
به منم سر نزن!

http://ccu-cinema.blogsky.com/
بزرگترین اثر هنری مستقل ایران صبح یکشنبه در جزیره هرمز رونمائی شد.با توجه به روند رو به رشد این جریان در هرمزگان و عدم حمایت دولت از این روند هنرمندان چگونه می توانند هزینه های جاری آثارشان را در اوضاع وخیم اقتصادی کشور تامین کنند ؟
نظرسنجی
؛سی سی یو سینما؛

مزرعه ی توت فرنگی!!!!! کجا هست حالا این مزرعه؟

اهه چه زرنگ!
بذار برم و بیام بعد میگم کجاس

[ بدون نام ] 1388/09/17 ساعت 13:16


با خوندن این پستت رفتم به سالهای دبیرستان(سالهای 69-72) ، فکرنمیکردم خاطرات مشابه وجود داشته باشه
دستت درد نکنه حال کردم

ماه لی لی 1388/09/17 ساعت 18:52

خانم اجازه من دست به سینم....

محمود 1388/09/18 ساعت 00:04 http://diareyar.blogsky.com

سلام خانمی خوبی؟از نوشته هات خیلی خوشم اومد ایشاله وقت کردی بهم سر بزن

روح اله بلوچی 1388/09/18 ساعت 08:28

من هم مثل ماه لی لی ساکت نشسته ام....

ساناز 1388/09/18 ساعت 09:16

ولی من روز بارونیو مثل پیرزنای کور نشستم توی خونه صدی خوب که حداقل یه کارت دانشجویی ته کیفت داری من که همونم ندارم

غزل 1388/09/18 ساعت 14:32 http://nous.blogsky.com

سلام من جانم!
می شناسم ات؟ نمی شناسم که انگار! خوندمت امروز. یه جوری دوستت داشتم که انگار کوچولو باشی بغل ات کرده باشم لالایی بگم بخوابی!عجبا!

http://ccu-cinema.blogsky.com/
آخر هفته ها
محاکمه در خیابان :مسعود کیمیایی
سینما ستاره شهر
جمعه ۱۰ شب
سانس ویژه هنرمندان خبرنگاران و وبلاگ نویسان
بلیط: نیم بهاء

. 1388/09/21 ساعت 16:15

اگه بدونی یه مدت خیلی طولانی یک نفر هر روز میاد وبلاگت رو میخونه و میره. و بهت وابستگی وبلاگی داره چه حسی بهت دست میده؟
(امروز دیگه نتونستم تحمل کنم)

من یه بار عاشق شدم
عاشق یه وبلاگ
نه مث الان تو
عاشقش شدما
نمیدونم اگه میدونست یکی اینقد بهش وابستگی وبلاگی داره چه حسی بهش دست میداد
احتمالا همین حس الان من
مرسی که میخونیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد