1. این کولی های دوره گرد چطوری عاشق میشن؟ این روزها که برای در آغوش کشیدن معشوقت (ساده ترین زبان عشق ورزیدن) فقط باید خونه خالی داشته باشی؟!
2. به شدت به یک همخونه ی مهربون، لطیف، رمانتیک، و در عین حال با جذبه نیاز دارم.
پ.ن: آگهی شماره 2 فرمالیته ست. لطفا تقاضا نفرمائید.
حیف که از هم خیلی دوریم وگرنه ارزوت بر اورده میشد.مثل من دیوونه ای خوشم میاد-شنیدی میگن سر و ته یه کرباس؟حکایت من و شماست-من سرم شما ته-ازخزر به خلیج پارس درود میفرستم
ذوق نکن
فرمالیته ست آگهی
واسه تریپ دموکراسی و این صوبتا
یادم نبود ایمیلم رو بذارم-امیر هستم از کنار خزر-
صدی هستم از خلیج فارس
ای بابا
صدای ما رو از ایران میشنوی
معشوق رو توی ایران هر جایی میشه به اغوش کشید/ توی خیابون / پارک / سینما / اتوبوس / خونه خالی/ ولی مشکل اینه که حداقل یه کلانتری رو افتادی یا اینکه مردم بی جنبه ندید بدید یه کاری دستت میدن
در نتیجه :
خیالش را بگیرم در آغوش
۲) اصلا هم رو من حساب نکن
...
به روزم
ها ها ها
فرمالیته هم نبود هیچکی نمی اومد
با اون آشپزیت : دی
ضرفشو شستی ؟ ( چشمک )
دلتم بخواد
ظرفشو هنوز دست نزدم
همینجوری گذاشتم رو گاز
وااااااااااااااااااااای تو فاجعه ای به خدا
این که وضع ناهار درست کردنته
تنظیم خانواده رو هم که گرفتی ده
شک نکن که سر دست ننت ترش میکنی
فاجعه عمه ته
عمه ی بزرگت
من فقط با پختن گوشت مشکل دارم وگرنه آشپزیم حرف نداره
تنظیم خانواده هم استادمون لاشی بود سوالای پزشکی داده بود وگرنه اگه امتحان عملی میگرفت یه کاری میکردم کف کنه درجا 20 رو روانه ی کارنامه م کنه.
همین الانشم خاطرخواها صف کشیدن
شما نگران اون نباش
این چی بوده که این جوری جــــــــــــــــز غاله شده .. ناهار چی خوردی حالا ؟
این گوشت بود و قرار بود پخته شه نه جزغاله!
تیکه های سالمشو دوباره درست کردم ناهار همونو زدم تو رگ!
اره ناهارت چی بود خانووووم مهندس...خواهشا از این اگهیهای فرمالیستی منتشر نکنین...رستم غیرتی میشه.
رستم تو بی غیرتی همتا نداره
قربونش برم
روشنفکره
تو هم باید یه روز یا یه شب مهمون من باشی دستپخت منو بخوری که اینجوری شک نداشته باشی به دستپختم!
روشنفکر =بی غیرت =رستم ؟؟؟؟؟
سلام
شماره ۱ واقعا بجا بود
راستی چرا؟
اون غذا چی بود که جزغاله شد؟!
گوشت بود
کیلویی خدا تومن
حیف گوشت
حیف...
نوش جووووووووووووووووووووووووووووووووووووون
راستی بروزم
بابت دعوتنامه هم دستت درد نکنه
سر بزن
توده ی سفالیت بر در بزن
گشوده شد چو در. ز در گذر