تا حالا تو سکوت خالی خالی خالیِ کوچه های خلوت خلوت خلوت، 

با صدای بلند بلند بلند آهنگ 6 و 8 گوش دادی؟

از من که گذشت

اما اگر باز در سرت هوای خداحافظی داشتی، از همان ابتدا سلامی نکن...

لطفا!

همنفس

دل من

دل تو

دل ما

دل همه ی آدما مگه چی میخواد؟!

play

این چند نفر

 

بندرعباس- تابستان ۸۶

تو گفتی من فقط ماه تو هستم          خودم دیدم شبت را ماه دیگر

جوابم را گرفتم از سکوتت                    که گفتی روشنی از راه دیگر

از دیروز تا حالا در به در دنبال یکی میگشتم باهاش درددل کنم.

اولی گفت: تو فقط یه دختر حرافی. هیچی نیستی. حتی هنرمند هم نیستی.

دومی گفت: واست متاسفم با این طرز فکرت. تو مثل خیلیایی. دیگه باهات کاری ندارم.

سومی گفت: هه. میخوای بیام خواستگاریت؟

دنبال چهارمیشم نگشتم دیگه...

_ سیگار نکش دختر. لبات سیاه میشه

_ یه رژ لب داشتم. خیلی رنگشو دوس داشتم. از وقتی تموم شده دیگه واسم مهم نیس کی لبامو چه رنگی ببینه

خوش بینی مفرط یعنی اینکه روز مهندس کلی آدم بهت تبریک بگن 

و تو به روی خودت نیاری نصف بیشترشون دارن اسکلت میکنن! 

ای بابا 

ما به همینشم راضی ایم

به همین سادگی...

من کسی رو ندارم بهش خیانت کنم 

مجبورم هر چند وقت یه بار به خودم خیانت کنم 

با خودم قهر کنم 

بعد منت کشی کنم با خودم آشتی کنم

رابطه ی مستقیمی پیدا کردم بین: 

۱. بهشت بی تو مثل جهنم است 

۲. حتی جهنم هم بی تو مثل بهشت است

دنیا که سهل است

بهشت خدا را هم بی تو نمیخواهم

به تنهایی اش نمی ارزد...

ـ تو بیشتر از اینکه یه هنرمند باشی حرافی

ـ یه حراف خسته کننده که داره با هنرمندی لج تو رو درمیاره!

آبدارچی جایی که توش کار میکنم تنها کسیه که خانوم مهندس صدام میکنه 

دوسش دارم!

دانیال کانال تلویزیون را عوض کردوزیر لب گفت: "اگه زنی در کار نباشه، عشقی هم در کار نیست. شکسپیر و حافظ و رومئو و ژولیت و شیرین و فرهاد ول معطلند. اگه روزی زن ها بخواند از اینجا برند، تقریباً همه ی ادبیات و سینما و هنر رو باید با خودشون ببرند. اما اگه قرار باشه مردها برند چی؟

اگه قرار باشه مردها از این دنیا گورشون رو گم کنند و برند، بهت قول می دم که هر چی جنگ ، کشتار،  کثافت کاری های دیگه ست رو با خودشون می برند. دنیا عینهو گوشت خرگوش می مونه. نصف حلال، نصف حرام. زن نصفه ی حلال دنیاست. هر چی کثافت کاری و گندکاری هست توی مردهاست. هرکی قبول نداره ورداره آمار رو بخونه. تاریخ رو بخونه. تلویزیون تماشا کنه."

استخوان خوک و دست های جذامی / مصطفی مستور / نشر چشمه

بدترین اتفاق دنیا اینه که یه صبح جمعه ی کسل کننده بفهمی به خودت خیانت کردی

از پشت به خودت خنجر زدی

و به طرز ناجوانمردانه ای از رو جنازه ی زخمی روحت رد شدی و گفتی: "ببخشید"

۲. من از دار دنیا چند تا دوست خوب دارم که به انگشتهای یک دستم هم نمیرسن تعدادشون

۳. خسته م

۴. لعنت به صبح جمعه


پ.ن: وقتی تو نباشی دیگر چه فرقی میکند که او بیاید یا نیاید؟

the DOOR in the FLOOR

نویسنده ی خیلی روشنفکر که باشی وقتی از رابطه ی یه پسر 17 ساله با همسرت باخبر میشی،

باید بشینی کنار دست پسره با خونسردی، جوری که انگار داری راجع به باغچه ی جدید خونه ت حرف میزنی بهش بگی:

_ خوشحالم که با همسرم مراوده داری. اون واقعا غمگین بود. از اینکه دوباره میخنده خوشحالم.1

پ.ن1: the DOOR in the FLOOR

و این عشقهای رخت خوابی

_ تو خواب منو بیشتر دوس داری یا تو بیداری؟

_ تو رخت خواب!