از دیروز تا حالا در به در دنبال یکی میگشتم باهاش درددل کنم.

اولی گفت: تو فقط یه دختر حرافی. هیچی نیستی. حتی هنرمند هم نیستی.

دومی گفت: واست متاسفم با این طرز فکرت. تو مثل خیلیایی. دیگه باهات کاری ندارم.

سومی گفت: هه. میخوای بیام خواستگاریت؟

دنبال چهارمیشم نگشتم دیگه...

نظرات 12 + ارسال نظر

چهار میش

هادی 1387/12/06 ساعت 01:30

این یکیو خودت نخواستی

خاموش 1387/12/06 ساعت 02:01 http://laylay.blogsky.com/

حتی هنرمند!
هنرمند حراف
هنرمند منزوی
هنرمند بی هنر...

میلاد 1387/12/06 ساعت 10:40

سومی کی بود الان...؟
__________________________________

یادت باشه شانس فقط یه بار در خونه آدمو میزنه

میلاد 1387/12/06 ساعت 10:41

من رفتم سراغ ِ لینکا با اِجازه.........

ماه نصفه 1387/12/06 ساعت 14:20

خیلی خوب شد که اون سه تا اونطوری گفتن و باعث شدن که تو دنبال چهارمی هم نگردی..
هفتمی در میاد از یه جایی..

فاطمه 1387/12/06 ساعت 21:59 http://fb20351.blogsky.com/

چرا به من زنگ نزدی؟!

شماره ی مشترک مورد نظر، در حافظه ی بنده موجود نمیباشد!

من 1387/12/07 ساعت 01:19 http://man7.blogsky.com

!!

فکر کن دوست داشتی نفر چهارم چی بهت می گفت

احسان 1387/12/08 ساعت 23:49

این نامه را مهر و موم می‌کنم به آتش سیگار ملعون اما متبرک که شمارش معکوس رابه سوی مقصد نامقصود سریعتر می‌کند.

گشتم دنبال سنگ صبور چون نبود سنگ صبور ابلیس شدم.
یادم رفت راستی سلام خوبی؟ چه خبر هرچندمی‌دانم که زیاد رفته این دردمند تنها

میلاد 1387/12/09 ساعت 20:13

پفکراتو کردی.....؟ چی شد پس......
____________________________

بابا قبــــــــــــــــــــــــــوله............؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد