روی بوم نقاشیام دیگر رنگی از تو نمیزنم. حتی نگاهی، صدایی، لبخند و گریهای از تو در تابلوی امروزم نمیکشم. آخر آن هنگام که صادقانه میخواندمت، پناهنده کدام درگاه بودی. آنگاه که سیل اشک چشمان منتظرم تو را میجست، لبخند کدامین لبان بودی. بگو وقتی مهر و وفا و پاکیام را نثارت کردم، عشق را با چه معامله میکردی. هنوز نیمی از بوم، سفید مانده و آبی موج دریا هر روز تکهای از صخرهی وجودم را میکند. دلم برای خودم عجیب میسوزد.
با مغز و افکار پوکیده باید چیکار کرد؟؟؟؟
کاش روز جشن نیکوکاری درخواست کمک داده بودم.
صد تا صد تا کامنت میزاری توقع داری مودمتم هیچیش نشه ؟؟؟
همینجوری ادامه بده ..
خودتم میپوکی .
سلام خوبین شما؟!
مودمتون چی شده؟!
خیلی وقته که به بلاگ کوچولوی من سر نمیزنین آپ هستم و خوشحال میشم که به من هم سر بزنین
یو ها ها ها !!! یو ها ها ها !!! من اولم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من آپیدم !!!
هوهو !!!
دینگ
دینگ
صدای زنگ وبلاگت بود!
چه عجب در رو باز کردی برا وارد شدن به دیوونه خونه!
...
شانس آوردی کل سیسمت نپوکیده!
این نیز بگذرد غم مخور
می خوای واسه ابراز همدردی ما هم نیایم نت؟
یه جورایی پس همدردیم ...
عجب قرنطینه ای ها!!!!!....آپم میای دیگه؟!....بهار
من اپیدما !!! یه سرم به من بزنی خوبه !!!
روی بوم نقاشیام دیگر رنگی از تو نمیزنم. حتی نگاهی، صدایی، لبخند و گریهای از تو در تابلوی امروزم نمیکشم. آخر آن هنگام که صادقانه میخواندمت، پناهنده کدام درگاه بودی. آنگاه که سیل اشک چشمان منتظرم تو را میجست، لبخند کدامین لبان بودی. بگو وقتی مهر و وفا و پاکیام را نثارت کردم، عشق را با چه معامله میکردی. هنوز نیمی از بوم، سفید مانده و آبی موج دریا هر روز تکهای از صخرهی وجودم را میکند. دلم برای خودم عجیب میسوزد.
khodet na baba
با مزه ه ه ه ه ه ه ه
بیچاره...دلم خیلی سوخت...پوز
من اینجا نتابیدم
؟؟؟؟ چه جال...ب