همیشه فکر می کردم دخترها با گفتن بله ی سر عقد
مرتکب بزرگترین اشتباه زندگیشون میشن
عزیزم, تو دیشب با اون لباس قرمز دنباله دار
و آدامسی که با بی خیالی توی دهنت می چرخید
(که وقتی دوماد اومد چسبوندیش به ظرف میوه ها.. فکر نکن نفهمیدم!)
اصلا شبیه یه آدم پشیمون نبودی!
پ.ن: به دلیل حفظ شئونات اسلامی و غیره تنها مورد قابل نمایش همین میوه ها هستند.
پس آدامس کو؟ :دی
خیلی طبیعیه ..
چون معمولا یه ۱۰ - ۱۵ سالی طول میکشه بفهمن که ۱۰ - ۱۵سال پیش چه اشتباه بزرگی مرتکب شدن !!
کاش هرگز پشیمون نشه. مبارکه
سلام
می بینم اینجام صحبت از دیوونگی و دیوونه خونه ست!
خوشم اومد....عروسی دوست هم مبارک......
از زنانگی اش می گفت، و از حس غریب زن بودن..
از نجابت و پاکی دخترانگی ام خواهم گفت.. و از حس شیرین یک جنس دوم بودن!
و امروز زاده شدم.....
حتما توی لباس سفید عروسی فوق العاده شده بودی٬می دونم
سر سفره ی عقد گریه کردی٬می دونم
شب عروسیت تا صبح اشک ریختی٬
پتو رو تو دهنت چپوندی که مرد صدای گریه و فریادتو نشنوه٬میدونم
دیشب که فهمیدی اومدم یخ زدی٬می دونم.....
دخترهای مغرور...
مگه میشه یه پرنده بمونه بی اب و دونه مگه میشه که قناری توی بغض اواز بخونه
اگه تو بری ز پیشم من همون قناری میشم که تو بغض و گریه هاشم دیگه میخوام با تو باشم
مگه میشه که ستاره توی اسمون نباشه یا گلی به خاطراتم عطر یادتو نپاشه
اگه تو بری زپیشم من همون ستاره میشم که تو هفت تا اسمونم نمیخوام بی تو بمونم
مگه میشه ماهی ها رو بگیریم از اب چشمه یا گلای باغ عشق و بذاریم یه عمری تشنه
اگه تو بری زپیشم من همون ماهی میشم که بدون اب دریا میمیرم بی کس و تنها
مگه میشه گلدوناروبذاریم تو حسرت خاک یا شب قشنگ عاشق بمونه بی نور مهتاب
اگه تو بری ز پیشم من همون گلدون میشم که واسه یه قطره اب میکشم حسرت توی مهتاب