دوست جونم تمام تصمیمات مهم زندگیشو تو بی برقی گرفته!

 

(مثل اون شبی که براش خواستگار اومده بود، جفتی رفتیم لب دریا.. گفت "نمی خوامش!" مثل اون شبی که برق قطع شده بود، یکی از وسط تیکه انداخت: "کی پایه ست فردا همه مون بریم کلاس زبان؟" و شوخی شوخی الان ترم 6 زبانه..)

 

مثل چند شب پیش که برق قطع شده بود، لب دریا بودیم

(چقدر دریا وحشتناکه وقتی تاریکه)

...

قراره اگه خدا بخواد یه کار درست و حسابی بکنیم از این وضع نکبت بار خلاص شیم

اگه خدا هم نخواست که به جهنم!

 

پ.ن: راستی کیوی هم دیگه کلاسش رفته بالا میگه اینجا نمی نویسم

تو وبلاگ خودم راحت ترم

نظرات 12 + ارسال نظر

پائیز حرف تازه ای برای گفتن ندارد!
با این همه
از منبر بلند باد
بالا که می رود
درخت ها چه زود به گربه می افتند...!!!

سلام به مهر...!
اگر دوست داشتی به پرنیان مجنون هم سری بزن!
راستی! با تبادل لینک و یا لوگو موافق هستید؟!
با آرزوی سبزترین لحظات برای شما...!
در پناه حق!

توحید 1385/05/28 ساعت 00:40

چه کاری؟؟؟
به منم بگین...

هیچ 1385/05/28 ساعت 01:59

اگر خدا خواست و تونستین انجام بدین، که خب ایشالا موفق باشین... اگر هم خدا نخواست و نتونستین انجام بدین، خب بازم تو بقیه کاراتون ایشالا موفق باشین ؛) ولی اگر نشد، یه خیری بوده توش.
حتما هم نمیخوای کسی بدونه چیکار که نگفتی دیگه! ولی در گوش من بگو، به هیشـــــــــــــــــــــــــــــکی نمیگم :دی

پ.ن: جناب آقای کیوی خیلی هم دلشون بخواد :دی (جااااااااااان من این و بخونه میزنه لهم میکنه :-اس اس)

سانی 1385/05/28 ساعت 08:19 http://sanimemoirs.com

توی بی برقی و کنار دریا!

وبلاگ کیوی رو لینک ندادی که!

باید خودت بخوای تا بشه خدا کارهای نیست اگه بخوای میتونی تارکی دریاها رو هم روشن کنی با ارادت .باشد که رستگار شوی
==================================
حاج شیخ ابول حمید چرند و پرندیانی روحی فدا (ره)

نارسیس 1385/05/28 ساعت 10:45

دو حالت داره!
یا وقتی برق میره تص میمات مهم گرفته میشه
یا موقتی قراره تصمیم گرفته بشه برق میره که بشه حالی کنه باید یه تصمیم بگیری!
.
.

ایدین 1385/05/28 ساعت 19:49 http://souty.blogsky.com

احتمالا همه تصمیماش چشم بسته گرفته میشه نه؟؟؟؟....سرت به سنگ نخوره به هر جا خورد اشکالی نیس

! 1385/05/28 ساعت 22:03 http://alldaytimes.blogsky.com

سلام ممنون که تشریف آوردین . یه شبه جمله هم نوشته بودین که خیلی متوجه نشدم طعنه بود و یا ... .
بگذریم .. یا همون بی خیال
* * *
پست قبلی با اون عسک خوجگل ترش
کامنتای جالبی روش نوشتن
واقعاْ که چشمها را باید شست
* * *
البته بین این دو مرغ عشق پنجره ایی در کار نیست
بلکه جفت این عزیزان اون طرف پنجره هستند
پنجره ای بدون پرده و شیشه مات

موفو 1385/05/28 ساعت 23:43 http://Www.mofo.blogfa.com

اگه ادیسون برق رو پیدا نکرده بود فکر کنم دوستت اینقدر پیشرفت می کرد که میشد یه چیزایی تو مایه های مکتشف برق!

وای که چقدر با دوستت حس همذات پنداری دارم....

رقاص 1385/05/29 ساعت 13:00 http://dance-here.blogspot.com

اره واقعا خاک تو سرم کنن . / راستی همیشه تاریکی برام هیجان داشته :دی

ایدین 1385/05/29 ساعت 22:15 http://souty.blogsky.com

میگک دوستتون مگه تصمیم مهم هم تو زندگیش میگیره؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد