راستی شما خنده تان نمیگیرد...؟  بزرگمهر حسین پور

خنده ام می گیرد وقتی می بینم  که در کشوری زندگی می کنم که کارم جرم محسوب میشود...که شغلم توهین قلمداد مشود...که لابد خودم هم مجرم و گناهکار تصور میشوم! تصورش را بکنید که هدفی دارید...شغلی دارید که میبینید همه به شما دارند جوری نگاه می کنند که انگار لباس نپوشیدی...یا همه فکر می کنند که تو داری طوری نگاهشون می کنی که انگار اونا لباس نپوشیدن...!


خنده ام میگیرد وقتی یادم می آید اون قدیم ندیما عمویمان را می کشیدیم دعوایمان میکردند... معلممان را که می کشیدیم کتک می خوردیم ...بعدها... دخترها را که می کشیدیم سانسورش می کردند...  مسئولی را که میکشیدم اخطاریه میامد...رئیس جمهوری را که می کشیدم تعطیل میشدیم و حالا هموطنی را میکشیم و زندانی میشویم!!!

مانا ی عزیز...خنده ام میگیرد و می دانم تو نیز از این خنده ها زیاد کردی...! و چه خنده می چسبد در کنج دیوارهای زندان اوین!راستی شاید آن دیوارها ...همان دیوار های بلند زندان را میگویم...چه حالی بدهند برای کشیدن کاریکاتورهایی که دیگر نه توبیخی دارد و نه بازداشتی و نه سانسوری!

از وبلاگ مانا تنها نیست...

نظرات 18 + ارسال نظر
هیچ 1385/03/06 ساعت 12:42

من فکر کنم که کاریکاتورش یکم زیادی بد بود!!
البته اینم به احتمال زیاد این بنده خدائی هم که زندانی شده بعد از یه مدتی که سر و صدا ها خوابید ولش میکنن بده. فقط برای این گرفتنش که یکم این دعوا ها بخوابه، همین ؛)

متاسفانه این مردم آشوبگر فقط منتظر بهانه اند.
کاریکاتور هم بهانه بود.
فقط نمی دونم چرا مانا باید قربانی میشد؟!

دوست خوبم سلام:
بهار عمر مرا می کنی پریشان تو
دوباره قلب مرامی کنی پشیمان تو
هوای گریه من تاهمیشه بارانی ست
دلیل این همه آه و نگاه باران تو
بدون خبرمی روی خدا بهمراهت
برای دفعه آخر ، سلام پایان تو
بلای رفتن تو می کشد مرا آخر
برای این من خسته سلاح بران تو
دلم گرفته عزیزم ، بیا بیا برگرد
دریغ وحسرت وآه وفغان وافغان تو
همیشه فکرتوام هرکجا که خواهی بود
سلام وصحبت و ذکرودعای هرآن تو
گلایه می کنم اما گلایه کافی نیست
کسی که می کندم مرد خانه ویران تو
قسم به چشم سیاهت که بی تومی میرم
برای قلب شکسته ، دوا و درمان تو
نفس برای کشیدن بهانه می خواهد
شکوه و خرمی فصل نوبهاران تو
به من هم سر بزن
سبز باشی و پایدار

مداد 1385/03/06 ساعت 14:08

اگه کاریکاتورشو ندیدی..من تو وبلاگم گذاشتم...برو ببین

مرسی عزیزم.
دیدم کاریکاتورشو.
اگه حسین ایراد نگیره باید بگم من هیچ نکته ی ضداخلاقی و بدی ندیدم.

سان 1385/03/06 ساعت 15:00 http://www.sunjoon.blogspot.com

من هم خنده ام میگیرد
کاش میشد یه میخ دست مانا داد تا تمام دیوارهای اوین رو خط خطی کنه!

غرغرو 1385/03/06 ساعت 19:18

بالاخره برگشتی؟

خنده ای از این تلختر؟باراول که خوندم بغض کردم این بار هم ...

توحید 1385/03/06 ساعت 23:29

من!
خنده دارتر اینه...

توحید 1385/03/07 ساعت 00:12

بخدا یاهو مشکل داره! منو هک کردن!

م س ا ف ر 1385/03/07 ساعت 01:27

مرگ بر آمریکا...
من نفهمیدم چه ربطی به آمریکا داشت؟
..
این متن هم خیلی قشنگ بود
توی هادیتونز خونده بودم
..
شرمنده
اون موقعی که نظر دادی تو وبلاگم که دوتا نظر شد و توی
یکی از اونها لینک اینجا رو نذاشته بودی.
منم نمی دونستم دوباره شروع کردی
همین الان از وبلاگ آیدین و کامنتت اومدم اینجا
فقط دوباره باز با کامنت بستن هات مارو بیچاره نکن.

همون قبلی 1385/03/07 ساعت 01:28

لینکت رو ویرایشیدم

ایدین 1385/03/07 ساعت 07:50 http://souty.blogsky.com

اینکه کاریکاتور دستاویز بود درسته...ولی یادت باشه تمام تغییرات اساسی بعد از یک چنین دستاویز های به قول تو مضحک شروع شدن...یکم فکر کن ببین قومیت ها توی ایران دارن چی میکشن که این کاریکاتور اینجوری ازارشون داده...در ضمن به نظر من کاریکاتور خوبی نبود..این حرفها هم همش سفسطه اس...توی کشوری که ازادی وجود نداره ومملکت با هویت ایرانی مشکل داره اینجور کارا از بین برنده اتحاد ایرانیاس همین و بس

من چیز خاصی تو این کاریکاتور ندیدم . بعدشم اسمش کاریکاتور ه ... چرا مانا باید قربانی شه نمیدونم . ولی میدونم گویا باید یکی قربانی شه .!کاریکاتور بهونه اس .. هر از چند گاهی باید انرژی مردم با یه سری دعواهای مسخره خالی بشه که یه وقت آسیب هایی بیشتر ازین به بار نیاره .. اونم در زمینه های دیگه .میدونی که . مردم رو سر گرم میکنن ..بعد یکی رو قربانی

سانچو 1385/03/07 ساعت 12:30 http://lastword.blogsky.com

به به چه عجبی ما چشممون به نظرات دیگران روشن شد
کاریکاتورا هم مردم بیکار بودند دیدن خیلی وقته شلوغ کاری نکردن یه بهانه دستشون امد

سانچو 1385/03/07 ساعت 13:20 http://lastword.blogsky.com

راستی هضم این جملت یه جوری بود این مردم آشوبگرند!!!
راستش احساس کردم جمعش خیلی زیاد بود
می تونم بپرسم میزان و سنجشش بر چه اساسی است

دانشجو نما 1385/03/07 ساعت 16:47 http://2regard.tk

خداییش منم بودم لهجمو میزاشتن رو یه سوسک حموم که سر میز نشسته قاطی میکردم ....
حالا ما که الحمدلله لهجه نداریم ....
ممن نمیدونم غیر از ترکا کسه دیگه نبود این لهجه شونو بزاره رو سوسکه ؟؟؟
آخه ترکا رو که دیگه همه میدونن چقدر خ{...} !!!

سروش 1385/03/07 ساعت 22:41 http://clickit.blogsky.com

عصبی می شم ٬ ولی خنده م نمیگیره

خداوند به همه موجوداتش عقل داد تا بتوانند درست را ازد غلط تشخیص دهند...اما این وسط مشکلی پیش آمد...اینکه...اگر جایی اشتباه می شد و اکثریت غلط را درست و درست را غلط می انگاشتند....امثال من و مانا جایی به جزء زندان نداریم!!

هیچ 1385/03/24 ساعت 15:52

من و ایراد؟ تازه اونم از تو؟ :)
منم نگفتم ضد اخلاقی داشت که، من میگم فقط اشتباهش این بود که بد موقع بهونه داد دست یه سری که میخوان شلوغ کنن. همین :) وگرنه من هم نگفتم که مورد اخلاقی داره، فقط شلوغی رو باعث شد. همین ؛)

مطمئنی کامنت رو می خواستی برای من بذاری؟! :D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد